حسين رضايي تاجآبادي
کارشناس ارشد باغباني
ماهنامه شماره 45 - اسفند 98 و فروردین 99
در باغهاي مختلف الگوهاي متفاوتي به لحاظ کرتبندي وجود دارد، شايد خيليها از اهميت کرتبندي و شکل آن در باغها مطلع نباشند.
در بحث آبياري به روش قطرهاي اگر کرتبندي خوب نباشد، مشکل حادي بهوجود نميآيد؛ البته در زمستان بايد به اراضي که تحت آبياري قطرهاي هستند يک يا دو آب به روش غرقابي بدهيم تا نياز آبشويي را تأمين کنيم؛ به هر حال بايد کرتي وجود داشتهباشد که بتوانيم آبشويي را انجام دهيم. اما مسئله اصلي اين است که 85 درصد از باغات موجود به روش غرقابي آبياري ميشوند. بنابراين، موضوع کرتبندي اصولي در چنين شرايطي خيلي اهميت پيدا ميکند تا بتوانيم نياز آبي گياه را تأمين کنيم.
تقريباً بيشتر باغدارها سوالي که دارند ايناستکه ما چه حجمي از خاک را بخيسانيم که درختمان تشنه نباشد؟! در پاسخ به اين سوال ميگوييم، 2 متر سمت راست درخت، 2 متر سمت چپ و 1 متر هم عمق را بخيسانيد. اگر چنين پروفيلي را در آبياري غرقابي بتوان خيس نمود، با اين کار به همه جاهايي که ريشه پراکنش دارد آب رساندهايم و اين ايدهآلترين حالت است.
بعضي باغدارها شکل کرتها را طوري طراحي کردهاند که کل سطح به وسعت 5 يا 6 متر را آب ميدهند. باغداراني که آب کم دارند، تقريباً در 0.5 متري تنه يک بازه ميگذارند و در تابستان کرتها را يک در ميان آب ميدهند. به اين طريق 50 درصد ريشهها از يک سمت آب ميگيرد و 50 درصد ريشهها در دور آب بعدي از کرت کناري سيراب ميشوند؛ يعني در اصل درخت يک ماهه آب ميخورد، ولي آب روي تمام سطح کرت در مدت زماني دو ماهه ميرود. به اين روش يک مقدار کم آبياري را مديريت ميکنند.
جاهايي که خيلي دبيهاي آب کم شده و زير 10 ليتر در ثانيه است، اکثر باغدارها بايد کاهش عرض نوار آبياري را انجام دهند؛ که روش خوب و موفقي بودهاست. البته در اراضي شيرين و جاهايي که خيلي با شوري مسئلهاي نيست با گاوآهن در وسط يک پشته درست ميکنند و تقريباً 1.5 متر سمت راست و 1.5 متر سمت چپ درخت آب ميخورد، ولي ارتفاع آب نسبت به حالت بدون پشته بالاتر ميآيد و عمق نفوذ آب خيلي بيشتر ميشود؛ بنابراين کارايي آب بالا رفته و پياز رطوبتي تا زير پشته ميرود و درخت در تابستان از آب موجود در اين ناحيه ميتواند استفاده کند.
خيلي جاها، مخصوصاً مناطقي که آب فراوان داشتهاند، مثل منطقه کبوترخان، رديفهايي داريم که طولشان 100 متر است. الان همين مناطق هم که آب کم شده، گفتيم که طول رديفها را کوتاهتر کنند و از وسط به دو طرف لوله بياندازند؛ چون معمولاً وقتي طول يک کرت يا رديفي 100 متر باشد، درختهاي اول رديف دچار آبزدگي و زردي ميشوند و درختهاي آخر رديف هميشه کم آب ميخورند. وقتي نگاه کنيد ميبينيد که سر رديفها تا 15، 20 متر اول، حجم تاج درختها بزرگ است، ولي ته رديف چون آب خوبي نخورده معمولاً تاج درختها و ارتفاعشان کوچکتر است. بنابراين، با مقداري تغيير در عرض کرتها و در طول رديفها ميشود کارايي آب را بالا برد.
بهطورکلي، هرچه دبي آب کمتر باشد، عرض کرتها را کمتر ميگيريم و هر چه دبي آب بيشتر باشد، معمولاً عرض کرتها بيشتر ميشود؛ اما نکته مهم اين است که بتوان در فصل تابستان، دورهاي آبي را کوتاهتر کنيم، ولي سبکتر آب دهيم. برعکس در زمستان چون تنش آبي نداريم، فاصله آبياري را طولانيتر کنيم و حداقل يک آب سنگين بدهيم تا حجم نمکي که سالانه وارد خاک ميشود از دسترس ريشه خارج شود.
نکته ديگر اينکه، در خيلي از باغها شيببندي کرتها درست نيست و شيب بسيار تند است يا بعضي جاها اصلاً کرتها شيب ندارند. در بحث آبياري بهترين شيب 1 در 1000 است؛ يعني به ازاي هر 1000 متر طولي، 1 متر شيب وجود داشتهباشد. به عبارت ديگر، به ازاي هر 100 متر طول، کرت بايد 10 سانتيمتر شيب داشتهباشد تا در آبياري به روش غرقابي، آب بتواند تا آخر خوب پيش برود.
کرتبندي براي درختان غيربارور
در بعضي از جاها که تازه باغريزي کردهاند، معمولاً در ابتداي کار عرض کرت را خيلي کوچک ميگيرند و نوارهاي باريک را آبياري ميکنند؛ چون نيازي نيست و نهال يک ساله و دو ساله آنقدر حجم ريشه ندارد که بخواهيم يک پشته 6 متري را بخيسانيم.
اگر خاک باغ شور باشد، بايد يک کرتبندي انجام دهيم و آبشويي انجام شود تا خاک را شيرين کنيم؛ چون اگر خاک باغ شور باشد و بخواهيم اول نهال بکاريم و بعد پشتهها را شيرين کنيم، قطعاً يک درصدي از اين نهالها تلف خواهندشد. مناطقي در انار يا نوق که به شکل جوي درآوردند و جويها را شيرين کردند و حتي جويها را با بيل مکانيکي يا لودر برگرداندند و زيرشکني هم کردند، چون پشتهها شور بوده بعد از بارندگي و بارش برف، خيلي از درختها خشک شدند. پس بهتر است در اراضي شور، ابتدا کرتبندي شود و اگر فاصله رديفها 6 متر است، کل 6 متر را با آبياري شيرين کنيم، بعد جويها را ايجاد کنيم و نهال بکاريم. اگر امکانش باشد که آن زمين را با گچ يا ماسه بادي شيرين کنيم، بهتر است اين مواد را به صورت سطحي بريزيم و مخلوط نکنيم.
کرتبندي براي مديريت بيماري گموز
20 سال پيش که در منطقه رفسنجان آبهاي شيرين و فراواني وجود داشت، بيماري گموز تشديد ميشد و درختها زيادي خشک ميشدند. در آنزمان، بسياري از باغدارها «تشتک» يا به اصطلاح «آغُلو» دورتادور درختها درست ميکردند؛ به اين شکل که به فاصله تقريباً 0.5 متر سمت راست تنه و 0.5 متر سمت چپ آن را با يک بازه يا مرز مهار ميکردند که آب پاي طوقه نرود. البته تأثيرگذار هم بود؛ مخصوصاً در ECهاي خيلي پايين و زير 5 هزار، گموز خيلي شيوع داشت. رفتهرفته در سالهاي اخير حجم آب کم شده و EC آبها بالارفته و در بعضي مناطق مثل کشکوئيه حدود 80 درصد از آبها ECشان بالاي 8 هزار است، در چنين شرايطي بحث خسارت گموز منتفي ميشود. اينجا آنچه که دارد براي درختها مسئله ايجاد ميکند، گموز نيست، بلکه بازههايي است که منشأ شوري هستند و دارد درختها را خشک ميکند. الان اين شوري خسارتش بيشتر از گموز است؛ چون تجمع تمام نمکها پاي طوقه درخت که از همه جاي درخت حساستر است، باعث شده رشد رويشي بهشدت محدود گردد و در باغها سرخشکيدگي پيدا شود.
بنابراين، توصيه ما به باغداران اين است که با کم و شور شدن آبها، خاک را از پاي تنه بردارند و کرتها را صاف کنند؛ يا جاهايي که EC بالاي 8 هزار است شکل کرتها را طوري طراحي کنند که به اصطلاح شکل «سينه مرغي» داشتهباشد و آب پاي تنه بيافتد. در ECهاي بالاي 8 هزار هرچه آب سنگينتري پاي تنه بيافتد خيلي بهتر است و ديگر شوري خيلي اذيت نميکند.
در باغهايي که ECهاي آب زير 4 يا 5 هزار است و براي مديريت بيماري گموز تشتک اطراف درخت درست کردهاند، به شرطي ميتوان تشتکها را حفظ کرد که حداقل سالي يا دو سالي يکبار به اين تشتکها هم آب وارد کنند؛ تا شوري طوقه درخت را اذيت نکند و درخت بتواند رشدش را خوب انجام دهد.
کرتبندي و مديريت شوري
اگر کرتها را خيلي کوچک کنيم در زمستان نميتوانيم نمکشويي را بهطور بهينه انجام دهيم؛ مخصوصاً جاهايي که EC آب بالاي 20 هزار است، سالانه 100 تن نمک وارد هر هکتار از خاک باغ ميشود که بايد شستشو و از ناحيه ريشه خارج شود. بنابراين، بايد حتماً شکل و شرايط کرت طوري باشد که بتوانيم قبل از آبشويي يک ريپر بزنيم و با آبياري سنگين نمکها را شستشو کنيم. يک طرح تحقيقاتي در سنوات قبل انجام شد که نتيجهاش اين بود: وقتي آبشويي بعد از ريپر زدن انجام شود، کاهش شوري به اندازه 50 درصد بيشتر از حالتي است که ريپر نميزنيم.
وقتي که خاک ريپر ميشود، نفوذپذيري آب و عمق نفوذ آن در خاک خيلي بيشتر ميشود و معمولاً آب بيشتري هم براي آبشويي ميبرد. بعد از ريپر زدن با هزار مترمکعب آب در هکتار به راحتي مي توان 55 تا 60 درصد شوري را کاهش دهيم. به هر حال، شکل جوي و پشته بايد طوري باشد که بتوانيم اين کارها را انجام دهيم. بايد توجه داشت که حتي با شيرينترين آبها باز هم تجمع نمک در خاک را داريم؛ مثلاً مناطقي که بافت خاک خيلي سنگين باشد، بايد ابعاد کرت به حدي باشد که بتوانيم حتماً آبشويي سنگيني را انجام دهيم.
در آبياري غرقابي بلندترين نقاط محل تجمع شوري ميشود. اگر بازه کنار طوقه درخت باشد، تجمع شوري در آنجا وجود دارد. بهتر است که بازه از کنار طوقه دور شود و در وسط قرار بگيرد تا محل تجمع نمک از طوقه فاصله بگيرد که معمولاً خسارتي هم ندارد. البته ريشه تقريباً تا آن ناحيه پيش ميرود، ولي خيلي پايين است و تاکنون بارندگيهايي که در اين چند سال داشتيم به حدي نبوده که بتواند شوري را به ريشه برساند. اگر يک زماني برف سنگيني بيايد، نمک تجمع يافته در بازههاي وسط کرتها ميتواند موجب بروز خسارت شود. در اين شرايط توصيه ميشود که اين پشتهها حتماً از نظر شوري چک شوند و اگر ECها خيلي بالا رفتهاست، هر چند سال يک مرتبه اين پشتهها کلاً جمعآوري و از زمين بيرون برده شوند و بهجاي آن با ماسه بادي يک بازه درست شود و معمولاً در ماسه بادي خيلي تجمع شوري هم اتفاق نميافتد.
حساسترين زمان تنش شوري در زمان گلدهي است؛ يعني از 15 اسفند تا آخر ارديبهشت. بهتر است باغدارها در پشتهها يا بازهها در جاهايي که خاک و پشته شور است را دست نزنند که اين تنش شوري به شدت ميتواند صدمه بزند و حتي 20، 30 درصد درختها را خشک کند. بهترين زمان براي خاکورزي، بازه گذاشتن، بازه برداشتن و تشتک آب کردن، بايد فقط در نيمه دوم پاييز تا نيمه اول زمستان باشد. از اسفندماه که ريشهها شروع به حرکت ميکنند، بهتر است هيچ کاري در اراضي شور روي خاک انجام نگيرد. حتي افزودن ماسه بادي و گچ هم در فصل رشد انجام نشود.
کلام آخر
در حال حاضر باغات ما مشکل «کم آبياري» و «بدآبياري» دارند. بنابراين، بايد حجم آب داده شده در هکتار را حساب کرد و چنانچه در شرايط استان کرمان زير 6 يا 7 هزار متر مکعب آب در سال دريافت مي کنند، سطح زيرکشت را کاهش دهيم تا راندمان در بقيه سطح بالا رود.
همچنين ميتوان گفت بسياري از باغدارها شايد 40، 50 سال است که در باغشان حتي يک پروفيل هم حفر نکردهاند. منظور از پروفيل چالهاي است به عرض 50 تا 60 سانتيمتر، طول 2 متر و عمق 1.5 متر که عمود بر رديف درختها زده ميشود؛ يعني پيشاني اين چاله يا پروفيل نزديک طوقه درخت در بين دو درخت قرار ميگيرد. از طريق اين پروفيل، وضعيت توسعه ريشهها، سختي و بافت خاک و شوري بررسي ميشود. اگر تقريباً دو، سه هفته بعد از آبياري که رطوبت خاک کم شد و اصطلاحاً خاک گاورو شد، اين چاله کنده شود، کاملاً شوريها در بدنه چاله نمايان خواهندبود.
به باغداران توصيه ميشود که حداقل يکبار هم که شده وضعيت تجمع و توسعه ريشه و شوريها را در باغشان ببينند. حتي براي يکبار از پشته و از تشتک اطراف درخت نمونه برداريد و شوري آن را چک کنيد. شوري بايد حتماً رصد شود تا بتوان آن را مديريت کرد. وقتي که شوري باغ را درگير کرده و درختها دچار سرخشکيدگي شدهباشند، شوري خسارت خودش را زدهاست؛ بنابراين، قبل از اينکه اين اتفاقات بيافتد بايد بدانيم که شوري کجا تجمع پيدا کردهاست. خيلي از باغدارها به قدري سبک آب ميدهند که بيشتر شوريها در عمق 40 تا 80 تجمع پيدا کردهاند. حتماً بايد وضعيت شوري را در اعماق مختلف خاک و حتي در عرض کرتهايي که داريم آب ميدهيم بدانيم. ممکن است حجم آب و شکل کرتبندي باعث شود آب به خوبي اعمال نشود. قطعاً بايد براي خارج کردن اين شوري، يک آب سنگين با ريپر را برنامهريزي کرد. برعکس اين حالت هم امکانپذير است. امکان دارد مقدار شوري در سطح خاک زياد باشد، ولي در عمق کم باشد. امکان دارد وجود خاک رس در سطح باعث شود شوريها بالا بيايند، در اين شرايط توصيه ميشود که يک مقدار گچ و ماسه بادي روي سطح خاک اضافه شود تا ارتباط لولههاي مويين قطع شود و نمک بالا نيايد.