حسين رضايي تاج آبادي
مديرجهاد کشاورزي شهرستان رفسنجان
کيلگيري به روش امروزي!
نميشود بدون حضور نمايندگان استانهاي رقيب يک کيلگيري انجام شود و بگوييم اين کيلگيري درست است. وقتي که در استان کرمان کيلگيري داريم معمولاً نمايندگاني از استانهاي رقيب مثل يزد و يا خراسان و همچنين از وزارتخانه، نماينده دفتر ميوههاي سردسيري و خشک يک نفر حضور دارند و بايد اين کار نظارت و ثبت شود. بر عمليات کيلگيري نظارت ميشود تا عدد توليد باغهاي تناژ بالا درست باشد. امسال دو عددي که ثبت شد مربوط به منطقه جواديه فلاح شهرستان رفسنجان بود؛ اين اعداد 9 تن و 14 تن پسته خشک در هکتار بودند.
باغي که 42 تن پسته تر يا نزديک به 14 تن پسته خشک در هکتار در منطقه جواديه فلاح داشت، داراي 400 درخت در هکتار بوده و چتر درختان به حدي بزرگ است که آفتاب به سطح زمين نميرسد و درختها در رديفهاي 7 متري به هم ميرسند. در بهترين باغهايي که وجود دارد رکورد بيشتر از 45 تن وجود نداشتهاست. بنابراين، ريشه اين خطا که بعضيها اعداد 50 و 60 تن درميآورند را بهراحتي ميشود فهميد. معمولاً اگر بخواهيد يک کيلگيري واقعي انجام دهيد، بايد در يک باغ 1 هکتاري که 33 رديف دارد و فاصله رديفها 6 متر و طول آنها 50 متر است، حداقل 5 رديف چيده شود و کيلگيري انجام شود و بعد عدد توليد در هکتار محاسبه گردد.
در اين شرايط دو خطا ميتواند بهوجودآيد، معمولاً وقتي عدد تَر را بهدست ميآورند تقسيم بر عدد 3 ميکنند؛ چون ميگويند از 3 کيلوگرم پسته تَر 1 کيلوگرم خشک به دست ميآيد، ولي بايد توجه داشت که امسال 30 درصد پوکي همه جا داشتيم (ميانگين منطقه رفسنجان). امسال پوکي رابطه مستقيمي با حجم محصول داشت و هر چه حجم محصول بالاتر بود، پوکي پستهها هم بيشتر بود؛ بنابراين، وقتي 30 درصد از محصول پوک است، قطعاً ضريب 3 به 1 درست درنميآيد. بر عکس اين موضوع هم در بعضي از سالها وجود داشته و حتي 2.5 کيلوگرم پسته تر 1 کيلوگرم پسته خشک داشتهاست. امسال قطعاً اين ضريب تبديل ايراد داشت.
منشأ ديگر خطا اين است که در انتخاب درختان نمونه قرعه مياندازند؛ مثلاً 10 درخت را انتخاب ميکنند. بعضي اوقات شايد قرعه هم در کار نباشد؛ معمولاً درختهاي خوبي را انتخاب ميکنند! پس از انتخاب درختان نمونه، ميگويند اين يک هکتار 800، 1000 يا 1200 اصله درخت دارد و بعد در ميانگين 10 درخت نمونه ضرب ميکنند. بنابراين، اين 10 اصله درخت را به همه باغ تعميم ميدهند که اين خطا بيشتر از آن خطاي تبديل 3 به 1 تأثيرگذار است. در نتيجه ميبينيم عددهاي غيرمنطقي و غير واقعي از آب درميآيد که آدم تعجب ميکند!
بايد اين نکته را در گوشه ذهنمان داشته باشيم که شايد نياز باشد اصول کيلگيري هم متناسب با شرايط تغيير کند. بايد معيارها تغيير کند. شايد بد نباشد در بحث نمونههاي کشوري توجه کنيم که کشاورز چقدر آب مصرف کرده و در ازاي آن چقدر محصول برداشته؟ در منطقه نوق رفسنجان باغداري بود که به ازاي مصرف 4 متر مکعب آب، 1 کيلوگرم پسته برداشت کرده و باغدار هم داشتيم که در همان عملکردهاي بالا حدود 10 متر مکعب براي توليد 1 کيلو پسته مصرف کرده بود! شايد سنجش اينکه چقدر توليد اقتصادي و منطقي بوده است هم بتواند يک معيار براي تعيين باغدار نمونه باشد.
عوامل موثر بر تناژ محصول
- مديريت باغ
امروز ميانگين توليد پسته کشور برحسب هکتار سنجيده ميشود و عددي حدود 500 کيلوگرم در هکتار به دست ميآيد. اما در اين شرايط باغهايي داريم که 4 تن و 5 تن محصول خشک در هکتار داشتند که 10 برابر ميانگين کشوري ميشود! بههرحال، اين باغها يک ويژگيهايي دارند و باغدارها يک تلاشهاي خاصي انجام دادهاند. چرا اينقدر تفاوت بين اين دو گروه کشاورزان وجود دارد؟ وقتي نگاه ميکنيم ميبينيم تفاوت اصلي در نوع مديريت اين باغدارها است. شايد بالاي 50 درصد بايد به آيتم مديريت امتياز بدهيم؛ مديريت شامل: آبياري، تغذيه، مبارزه با آفات، خاکورزي، اصلاح خاک. و اين باغداران نمونه همه کارهاي باغي را ايدهآل و علمي انجام ميدهند. غيرممکن است کسي بخواهد غيرعلمي کار کند و برداشت خوبي هم داشته باشد؛ مخصوصاً در اين سالها که اقليم اينقدر بههمريخته است.
- انتخاب رقم
عامل دوم بعد از مديريت، نوع رقمي است که اين باغداران انتخاب کردهاند. دقيقاً الان 20 سال است که ما در کلهقوچي ديگر نمونهاي را در شهرستان نداشتيم. فقط در فندقي آقاي اميد ناصري بودند که 2 سال پيش رکورد 10 تني داشتند که عملکرد واقعاً خوبي است. امروزه بيشتر عملکردهاي بالاي ما مربوط به رقم اکبري، چروک و احمدآقايي است. بايد ارقامي که خوب شدند و تاپ هستند، تکثير شوند. امسال رقم چروک ميانگين 6 تن و 8 تن را در منطقهاي که فندقياش صفر بوده، داشتهاست. پس نوع رقم منتخب هم ميتواند بسيار تأثيرگذار باشد.
- کميت، کيفيت آب و شيوه آبياري
وجود آب به اندازهاي که نياز آبي گياه را برآورده کند، مهم است. حجم آبي که در اختيار باغداران نمونه بوده بالاي 8 هزار مترمکعب در هر هکتار بودهاست. در منطقه جواديه فلاح تا 10 هزار مترمکعب در هر هکتار آبياري شدهاست. هيچ جا نداشتيم که با 4 هزار مترمکعب بتوان بالاي 4 تن پسته برداشت کرد. بنابراين، نقش آب تا اين حد ميتواند حياتي باشد.
موضوع بعدي کيفيت آب است. در ECهاي بالاي 12 هزار عملکرد بالايي نميتوان انتظار داشت. در باغهاي تناژ بالا EC آب تقريباً بين 6 تا 8 هزار بودهاست. در چندين سال گذشته اصلاً ECهاي بالاي 10 هزار نداشتيم که رکورد بزنند يا نمونه کشوري شوند.
در منطقه جواديه فلاح که ما بيشتر نمونههايمان از آنجا هستند، آبياريشان به روش قطرهاي است. شايد هيچکس باور نميکرد وقتي 10 تن پسته در هکتار روي درخت باشد، کسي جرأت کند اين درختان را با آبياري قطرهاي سيرآب کند و ادعا کند محصول امسالش را به آخر ميرساند! الان اين اتفاق افتاده و امسال رکورد 14 تني از درختان باغي بوده که در فصل بهار و تابستان از طريق سيستم آبياري قطرهاي سيرآب شدهاند. در اين باغ، در شرايط برابر مديريتي، درختاني که به شيوه قطرهاي آبياري ميشدند حدود 4 تن نسبت به آنهايي که غرقابي سيراب ميشدند، پسته بيشتري داشتند.
- کود آلي يا فقط شيميايي!
در موضوع مديريت تغذيه، باغدارهايي که ما با آنها ارتباط داشتيم و مديريت کوديشان را بررسي کرديم، ميگويند در 10، 15 سال گذشته هيچ سالي نبوده که کود آلي را استفاده نکنند، چه پوسيده و چه غير پوسيده!
پايه کودي باغهاي تناژ بالا معمولاً کود گاوي بوده و در تلفيق با آن کودهاي مرغي را هم خيلي استفاده کردهاند. ايشان اذعان دارند سالهايي که ما کودهاي مرغي را حذف ميکنيم عملکردهايمان خيلي پايين ميآيد.
در باغهاي تناژ بالا، توأم با کودهاي آلي، کودهاي شيميايي ماکرو و ميکرو هم استفاده ميشود. همچنين روش کوددهي از طريق محلولپاشي مورد توجه قرار ميگيرد.
- مديريت آفات
باغداران تناژ بالا اذعان دارند که ما به هيچ عنوان نميگذاريم درختان باغمان برگريزي کنند. چون برگريزي مساوي است با ريزش جوانههاي گل و از بين رفتن محصول؛ مخصوصاً کنترل آفت پسيل را بسيار جدي ميگيرند. ميتوان ادعا کرد بيشترين ضربهاي که خيلي وقتها ميخوريم و شايد حدود 70 درصد معضلاتمان بهخاطر پسيل باشد. در 2 سال گذشته توفيقي حاصل شده و باغدارها براي کنترل پسيل خيلي از سم استفاده نميکنند. ولي ساليان قبل خيلي با اين مشکل مواجه بوديم.
موضوع بعدي بحث سمپاشيهاي بهاره است. معمولاً خسارت آفات اول فصل جدي است. نه اينکه هر ساله يک سم خاص استفاده شود، بلکه فقط بايد بر اساس حضور آفت کنترل صورت گيرد.
- بافت خاک و مديريت آن
ما هيچوقت نديديم در اراضي که بالاي 70 درصد شن دارند رکورد خوبي ثبت شود. عملکرد همه باغهاي شني زير 3 تن در هکتار بودهاست. بنابراين، بافت خاک بسيار تأثيرگذار است. ما در بررسي باغهاي تناژ بالا متوجه شديم که خاک اين باغها حدوداً 55 تا 70 درصد شن، 10 تا 15 درصد رُس و 10 تا 15 درصد هم سيلت يا لاي داشتهاست. اصطلاحاً نفوذپذيري اين خاکها بسيار خوب بوده و اصلاً بحث بيماريهاي خاکزي را نداشتهايم. الان در ECهاي تا 8 هزار هم عملکردهاي بالا را داريم؛ يعني اگر باغدارها بتوانند EC خاک باغ را 4 تا 8 هزار مديريت کنند ميتوانند موفق باشند.
فاکتورهاي فيزيکي خاک بسيار مهم هستند. بايد توجه کنيم که ماده آلي خاک پايين نيايد. متأسفانه در حال حاضر غالباً ماده آلي خاکهايمان زير 0.5 درصد است، چون ماده آلي در خاکهاي خشک کويري ماندگاري ندارد. باغهاي با عملکردهاي بالا حتماً بحث استفاده از مادههاي آلي را در برنامه کاريشان دارند.
کلام پاياني
تقريباً ميانگين کشور رقيبمان، آمريکا، روي 3.5 تا 4 تن پسته خشک در هکتار است و ما بالاي 4 تن را جزو رده عملکردهاي بالا ميآوريم و آنهايي که بالاي 8 يا 10 تن به بالا محصول دارند واقعاً باغاتشان خاص است و طي يک سال و دو سال به اين عددها نرسيدهاند. در منطقه جواديه فلاح که به عنوان يک نمونه کشوري است، 30 سال است که با خاک کار ميشود و 30 سال است که اين پايداري را با کودهاي آلي در خاک ايجاد کردهاند و در 30 سال پيش بسترسازي بهخوبي انجام شده که الان اين باغ به پايداري رسيده و چنين توليدهايي دارد. اگر مديريت تغذيه رها شود و درختان دچار سرخشکيدگي شوند تا 4، 5 سال طول ميکشد تا دوباره بتوان محصول خوبي برداشت کرد. ولي اگر مديريت تغذيه خوب باشد، اين عددها قابل تکرار هستند.
فقط کافي است که تعداد جوانه گل در درخت را بالا ببريم. وقتي که تعداد جوانه بالا رفت، قطعاً مستقيم روي عملکرد تأثير ميگذارد.