فهرست مطلب

  ماهنامه شماره 45 - اسفند 98 و فروردین 99

دبيرخانه انجمن پسته ايران

هميشه در محافل پستهاي بحث بر سر اين موضوع داغ بوده که چطور باغمان را مديريت کنيم تا محصول بيشتري در پايان فصل برداشت کنيم؟! اما پاسخ اين سوال در عين سادگي بسيار پيچيده و سخت است، بهطوريکه در ابتدا هرکسي ميتواند ادعا کند که پاسخش را ميداند، ولي مقدار سود خالص عايدي از فروش محصول، از ندانستن پاسخ حکايت دارد! بهعبارتديگر، مديريت يک مجموعه باغ پسته شامل: مديريت آبياري، مديريت شوري، مديريت تغذيه، مديريت آفات و بيماريها و علفهاي هرز، مديريت هرس، مديريت پايه و پيوندک درختان نر و ماده، مديريت عوامل اقليمي کاهنده محصول، مديريت خاک، مديريت نيروي انساني در ارتباط مستقيم و غيرمستقيم با توليد و مديريت هزينههاي توليد، همگي ميتوانند در جهتهايي حرکت کنند که توليد پسته زيانآور باشد يا عايدي چنداني نداشتهباشد.

باتوجه به پيچيدگي خاص اين مسائل سعي کرديم در اين پرونده وضعيت مديريتي باغهاي تناژ بالا، تقويم عمليات باغي و هزينههاي توليد در سالي که گذشت را براي دستيابي به نتيجه بهتر بررسي کنيم. بنابراين، به سراغ حسين رضايي تاجآبادي به عنوان مدير جهاد کشاورزي شهرستان رفسنجان، کارشناس ارشد باغباني که باغداري خوش ذوق و فعال نيز هست، رفتيم. رضايي در کارنامه خود مشاوره و مديريت باغهايي را ثبت کرده که بعضي از آنها برداشت خيرهکنندهاي داشتهاند و برخي ديگر را که از رده سودرساني خارج شده بودند را احيا نمودهاست. نگاه حسين رضايي به باغداري پسته، نگاهي نادر است، بهطوريکه جاي بسي خوشبيني باز نموده که شايد بتوان پتانسيل باغهاي کمبارده را فعال و باردهي آنها را بيشينه نمود. اگر با مثبتانديشي به اين مسئله نگاه شود، به حقيقت پيوستن اين فرضيه که «افزايش ميانگين برداشت پسته در کشور با اصلاح مديريت باغ امکانپذير است»، تقويت ميشود. همچنين، در ادامه کميته باغباني انجمن پسته ايران طبق روال سالهاي قبل، هزينههاي محقق شده توليد را در سالي که گذشت ارائه نمودهاست.

اين شماره ماهنامه دنياي پسته فتح بابي براي موضوع باغهاي تناژ بالا است. در مجلههاي آتي در سال پيشرو بهطور مفصلتر به هريک از موضوعات مربوط به باغهاي تناژ بالا خواهيم پرداخت.

 

 


 

حسين رضايي  تاج آبادي

مديرجهاد کشاورزي شهرستان رفسنجان

کيلگيري به روش امروزي!

نمي‌شود بدون حضور نمايندگان استان‌هاي رقيب يک کيل‌گيري انجام شود و بگوييم اين کيل‌گيري درست است. وقتي که در استان کرمان کيل‌گيري داريم معمولاً نمايندگاني از استان‌هاي رقيب مثل يزد و يا خراسان و همچنين از وزارت‌خانه، نماينده دفتر ميوه‌هاي سردسيري و خشک يک نفر حضور دارند و بايد اين کار نظارت و ثبت شود. بر عمليات کيل‌گيري نظارت مي‌شود تا عدد توليد باغ‌هاي تناژ بالا درست باشد. امسال دو عددي که ثبت شد مربوط به منطقه جواديه فلاح شهرستان رفسنجان بود؛ اين اعداد 9 تن و 14 تن پسته خشک در هکتار بودند.

باغي که 42 تن پسته تر يا نزديک به 14 تن پسته خشک در هکتار در منطقه جواديه فلاح داشت، داراي 400 درخت در هکتار بوده و چتر درختان به حدي بزرگ است که آفتاب به سطح زمين نمي‌رسد و درخت‌ها در رديف‌هاي 7 متري به هم مي‌رسند. در بهترين باغ‌هايي که وجود دارد رکورد بيشتر از 45 تن وجود نداشته‌است. بنابراين، ريشه اين خطا که بعضي‌ها اعداد 50 و 60  تن درمي‌آورند را به‌راحتي مي‌شود فهميد. معمولاً اگر بخواهيد يک کيل‌گيري واقعي انجام دهيد، بايد در يک باغ 1 هکتاري که 33 رديف دارد و فاصله رديف‌ها 6 متر و طول آنها 50 متر است، حداقل 5 رديف چيده شود و کيل‌گيري انجام شود و بعد عدد توليد در هکتار محاسبه گردد.

در اين شرايط دو خطا مي‌تواند به‌وجود‌آيد، معمولاً وقتي عدد تَر را به‌دست مي‌آورند تقسيم بر عدد 3 مي‌کنند؛ چون مي‌گويند از 3 کيلوگرم پسته تَر 1 کيلوگرم خشک به دست مي‌آيد، ولي بايد توجه داشت که امسال 30 درصد پوکي همه جا داشتيم (ميانگين منطقه رفسنجان). امسال پوکي رابطه مستقيمي با حجم محصول داشت و هر چه حجم محصول بالاتر بود، پوکي پسته‌ها هم بيشتر بود؛ بنابراين، وقتي 30 درصد از محصول پوک است، قطعاً ضريب 3 به 1 درست درنمي‌آيد. بر عکس اين موضوع هم در بعضي از سال‌ها وجود داشته و حتي 2.5 کيلوگرم پسته تر 1 کيلوگرم پسته خشک داشته‌است. امسال قطعاً اين ضريب تبديل ايراد داشت.

منشأ ديگر خطا اين است که در انتخاب درختان نمونه قرعه مي‌اندازند؛ مثلاً 10 درخت را انتخاب مي‌کنند. بعضي اوقات شايد قرعه هم در کار نباشد؛ معمولاً درخت‌هاي خوبي را انتخاب مي‌کنند! پس از انتخاب درختان نمونه، مي‌گويند اين يک هکتار 800، 1000 يا 1200 اصله درخت دارد و بعد در ميانگين 10 درخت نمونه ضرب مي‌کنند. بنابراين، اين 10 اصله درخت را به همه باغ تعميم مي‌دهند که اين خطا بيشتر از آن خطاي تبديل 3 به 1 تأثيرگذار است. در نتيجه مي‌بينيم عددهاي غيرمنطقي و غير واقعي از آب درمي‌آيد که آدم تعجب مي‌کند!

بايد اين نکته را در گوشه ذهنمان داشته باشيم که شايد نياز باشد اصول کيل‌گيري هم متناسب با شرايط تغيير کند. بايد معيارها تغيير کند. شايد بد نباشد در بحث نمونه‌هاي کشوري توجه کنيم که کشاورز چقدر آب مصرف کرده و در ازاي آن چقدر محصول برداشته؟ در منطقه نوق رفسنجان باغداري بود که به ازاي مصرف 4 متر مکعب آب، 1 کيلوگرم پسته برداشت کرده و باغدار هم داشتيم که در همان عملکردهاي بالا حدود 10 متر مکعب براي توليد 1 کيلو پسته مصرف کرده بود! شايد سنجش اينکه چقدر توليد اقتصادي و منطقي بوده است هم بتواند يک معيار براي تعيين باغدار نمونه باشد.

عوامل موثر بر تناژ محصول

  • مديريت باغ

امروز ميانگين توليد پسته کشور برحسب هکتار سنجيده مي‌شود و عددي حدود 500 کيلوگرم در هکتار به دست مي‌آيد. اما در اين شرايط باغ‌هايي داريم که 4 تن و 5 تن محصول خشک در هکتار داشتند که 10 برابر ميانگين کشوري مي‌شود!  به‌هرحال، اين باغ‌ها يک ويژگي‌هايي دارند و باغدارها يک تلاش‌هاي خاصي انجام داده‌اند. چرا اينقدر تفاوت بين اين دو گروه کشاورزان وجود دارد؟ وقتي نگاه مي‌کنيم مي‌بينيم تفاوت اصلي در نوع مديريت اين باغدارها است. شايد بالاي 50 درصد بايد به آيتم مديريت امتياز بدهيم؛ مديريت شامل: آبياري، تغذيه، مبارزه با آفات، خاک‌ورزي، اصلاح خاک. و اين باغداران نمونه همه کارهاي باغي را ايده‌آل و علمي انجام مي‌دهند. غيرممکن است کسي بخواهد غيرعلمي کار کند و برداشت خوبي هم داشته باشد؛ مخصوصاً در اين سال‌ها که اقليم اينقدر به‌هم‌ريخته است.

  • انتخاب رقم

عامل دوم بعد از مديريت، نوع رقمي است که اين باغداران انتخاب کرده‌اند. دقيقاً الان 20 سال است که ما در کله‌قوچي ديگر نمونه‌اي را در شهرستان نداشتيم. فقط در فندقي آقاي اميد ناصري بودند که 2 سال پيش رکورد 10 تني داشتند که عملکرد واقعاً خوبي است. امروزه بيشتر عملکردهاي بالاي ما مربوط به رقم اکبري، چروک و احمدآقايي است. بايد ارقامي که خوب شدند و تاپ هستند، تکثير شوند. امسال رقم چروک ميانگين 6 تن و 8 تن را در منطقه‌اي که فندقي‌اش صفر بوده، داشته‌است. پس نوع رقم منتخب هم مي‌تواند بسيار تأثيرگذار باشد.

  • کميت، کيفيت آب و شيوه آبياري

وجود آب به اندازه‌اي که نياز آبي گياه را برآورده کند، مهم است. حجم آبي که در اختيار باغداران نمونه بوده بالاي 8 هزار مترمکعب در هر هکتار بوده‌است. در منطقه جواديه فلاح تا 10 هزار مترمکعب در هر هکتار آبياري شده‌است. هيچ جا نداشتيم که با 4 هزار مترمکعب بتوان بالاي 4 تن پسته برداشت کرد. بنابراين، نقش آب تا اين حد مي‌تواند حياتي باشد.

موضوع بعدي کيفيت آب است. در EC‌هاي بالاي 12 هزار عملکرد بالايي نمي‌توان انتظار داشت. در باغ‌هاي تناژ بالا EC آب تقريباً بين 6 تا 8 هزار بوده‌است. در چندين سال گذشته اصلاً EC‌هاي بالاي 10 هزار نداشتيم که رکورد بزنند يا نمونه کشوري شوند.

در منطقه جواديه فلاح که ما بيشتر نمونه‌هايمان از آنجا هستند، آبياري‌شان به روش قطره‌اي است. شايد هيچ‌کس باور نمي‌کرد وقتي 10 تن پسته در هکتار روي درخت باشد، کسي جرأت کند اين درختان را با آبياري قطره‌اي سيرآب کند و ادعا کند محصول امسالش را به آخر مي‌رساند! الان اين اتفاق افتاده و امسال رکورد 14 تني از درختان باغي بوده که در فصل بهار و تابستان از طريق سيستم آبياري قطره‌اي سيرآب شده‌اند. در اين باغ، در شرايط برابر مديريتي، درختاني که به شيوه قطره‌اي آبياري مي‌شدند حدود 4 تن نسبت به آنهايي که غرقابي سيراب مي‌شدند، پسته بيشتري داشتند.

  • کود آلي يا فقط شيميايي!

در موضوع مديريت تغذيه، باغدارهايي که ما با آنها ارتباط داشتيم و مديريت کودي‌شان را بررسي کرديم، مي‌گويند در 10، 15 سال گذشته هيچ سالي نبوده که کود آلي را استفاده نکنند، چه پوسيده و چه غير پوسيده!

پايه کودي باغ‌هاي تناژ بالا معمولاً کود گاوي بوده و در تلفيق با آن کودهاي مرغي را هم خيلي استفاده کرده‌اند. ايشان اذعان دارند سال‌هايي که ما کودهاي مرغي را حذف مي‌کنيم عملکردهايمان خيلي پايين مي‌آيد.

در باغ‌هاي تناژ بالا، توأم با کودهاي آلي، کودهاي شيميايي ماکرو و ميکرو هم استفاده مي‌شود. همچنين روش کوددهي از طريق محلول‌پاشي مورد توجه قرار مي‌گيرد.

  • مديريت آفات

باغداران تناژ بالا اذعان دارند که ما به هيچ عنوان نمي‌گذاريم درختان باغ‌مان برگ‌ريزي کنند. چون برگ‌ريزي مساوي است با ريزش جوانه‌هاي گل و از بين رفتن محصول؛ مخصوصاً کنترل آفت پسيل را بسيار جدي مي‌گيرند. مي‌توان ادعا کرد بيشترين ضربه‌اي که خيلي وقت‌ها مي‌خوريم و شايد حدود 70 درصد معضلات‌مان به‌خاطر پسيل باشد. در 2 سال گذشته توفيقي حاصل شده و باغدارها براي کنترل پسيل خيلي از سم استفاده نمي‌کنند. ولي ساليان قبل خيلي با اين مشکل مواجه بوديم.

موضوع بعدي بحث سم‌پاشي‌هاي بهاره است. معمولاً خسارت آفات اول فصل جدي است. نه اين‌که هر ساله يک سم خاص استفاده شود، بلکه فقط بايد بر اساس حضور آفت کنترل صورت گيرد.

  • بافت خاک و مديريت آن

ما هيچ‌وقت نديديم در اراضي که بالاي 70 درصد شن دارند رکورد خوبي ثبت شود. عملکرد همه باغ‌هاي شني زير 3 تن در هکتار بوده‌است. بنابراين، بافت خاک بسيار تأثيرگذار است. ما در بررسي باغ‌هاي تناژ بالا متوجه شديم که خاک اين باغ‌ها حدوداً 55 تا 70 درصد شن، 10 تا 15 درصد رُس و 10 تا 15 درصد هم سيلت يا لاي داشته‌است. اصطلاحاً نفوذپذيري اين خاک‌ها بسيار خوب بوده و اصلاً بحث بيماري‌هاي خاکزي را نداشته‌ايم. الان در EC‌هاي تا 8 هزار هم عملکردهاي بالا را داريم؛ يعني اگر باغدارها بتوانند EC خاک باغ را 4 تا 8 هزار مديريت کنند مي‌توانند موفق باشند.

فاکتورهاي فيزيکي خاک بسيار مهم هستند. بايد توجه کنيم که ماده آلي خاک پايين نيايد. متأسفانه در حال حاضر غالباً ماده آلي خاک‌هايمان زير 0.5 درصد است، چون ماده آلي در خاک‌هاي خشک کويري ماندگاري ندارد. باغ‌هاي با عملکردهاي بالا حتماً بحث استفاده از ماده‌هاي آلي را در برنامه کاري‌شان دارند.

کلام پاياني

تقريباً ميانگين کشور رقيب‌مان، آمريکا، روي 3.5 تا 4 تن پسته خشک در هکتار است و ما بالاي 4 تن را جزو رده عملکردهاي بالا مي‌آوريم و آنهايي که بالاي 8 يا 10 تن به بالا محصول دارند واقعاً باغات‌شان خاص است و طي يک سال و دو سال به اين عددها نرسيده‌اند. در منطقه جواديه فلاح که به عنوان يک نمونه کشوري است، 30 سال است که با خاک کار مي‌شود و 30 سال است که اين پايداري را با کودهاي آلي در خاک ايجاد کرده‌اند و در 30 سال پيش بسترسازي به‌خوبي انجام شده که الان اين باغ به پايداري رسيده و چنين توليدهايي دارد. اگر مديريت تغذيه رها شود و درختان دچار سرخشکيدگي شوند تا 4، 5 سال طول مي‌کشد تا دوباره بتوان محصول خوبي برداشت کرد. ولي اگر مديريت تغذيه خوب باشد، اين عددها قابل تکرار هستند.

فقط کافي است که تعداد جوانه گل در درخت را بالا ببريم. وقتي که تعداد جوانه بالا رفت، قطعاً مستقيم روي عملکرد تأثير مي‌گذارد.


 

 

حسين رضايي تاجآبادي

کارشناس ارشد باغباني

  ماهنامه شماره 45 - اسفند 98 و فروردین 99

در باغ‌هاي مختلف الگوهاي متفاوتي به لحاظ کرت‌بندي وجود دارد، شايد خيلي‌ها از اهميت کرت‌بندي و شکل آن در باغ‌ها مطلع نباشند.

در بحث آبياري به روش قطره‌اي اگر کرت‌بندي خوب نباشد، مشکل حادي به‌وجود نمي‌آيد؛ البته در زمستان بايد به اراضي که تحت آبياري قطره‌اي هستند يک يا دو آب به روش غرقابي بدهيم تا نياز آبشويي را تأمين کنيم؛ به هر حال بايد کرتي وجود داشته‌باشد که بتوانيم آبشويي را انجام دهيم. اما مسئله اصلي اين است که 85 درصد از باغات موجود به روش غرقابي آبياري مي‌شوند. بنابراين، موضوع کرت‌بندي اصولي در چنين شرايطي خيلي اهميت پيدا مي‌کند تا بتوانيم نياز آبي گياه را تأمين کنيم.

تقريباً بيشتر باغدارها سوالي که دارند اين‌است‌که ما چه حجمي از خاک را بخيسانيم که درخت‌مان تشنه نباشد؟! در پاسخ به اين سوال مي‌گوييم، 2 متر سمت راست درخت، 2 متر سمت چپ و 1 متر هم عمق را بخيسانيد. اگر چنين پروفيلي را در آبياري غرقابي بتوان خيس نمود، با اين کار به همه جاهايي که ريشه پراکنش دارد آب رسانده‌ايم و اين ايده‌آل‌ترين حالت است.

بعضي باغدارها شکل کرت‌ها را طوري طراحي کرده‌اند که کل سطح به وسعت 5 يا 6 متر را آب مي‌دهند. باغداراني که آب کم دارند، تقريباً در 0.5 ‌متري تنه يک بازه مي‌گذارند و در تابستان کرت‌ها را يک در ميان آب مي‌دهند. به اين طريق 50 درصد ريشه‌ها از يک سمت آب مي‌گيرد و 50 درصد ريشه‌ها در دور آب بعدي از کرت کناري سيراب مي‌شوند؛ يعني در اصل درخت يک ماهه آب مي‌خورد، ولي آب روي تمام سطح کرت در مدت زماني دو ماهه مي‌رود. به اين روش يک مقدار کم آبياري را مديريت مي‌کنند.

جاهايي که خيلي‌ دبي‌هاي آب کم شده و زير 10 ليتر در ثانيه است، اکثر باغدارها بايد کاهش عرض نوار آبياري را انجام دهند؛ که روش خوب و موفقي بوده‌است. البته در اراضي شيرين و جاهايي که خيلي با شوري مسئله‌اي نيست با گاوآهن در وسط يک پشته درست مي‌کنند و تقريباً 1.5 متر سمت راست و 1.5 متر سمت چپ درخت آب مي‌خورد، ولي ارتفاع آب نسبت به حالت بدون پشته بالاتر مي‌آيد و عمق نفوذ آب خيلي بيشتر مي‌شود؛ بنابراين کارايي آب بالا رفته و پياز رطوبتي تا زير پشته مي‌رود و درخت در تابستان از آب موجود در اين ناحيه مي‌تواند استفاده کند.

خيلي جاها، مخصوصاً مناطقي که آب فراوان داشته‌اند، مثل منطقه کبوترخان، رديف‌هايي داريم که طول‌شان 100 متر است. الان همين مناطق هم که آب کم شده، گفتيم که طول رديف‌ها را کوتاه‌تر کنند و از وسط به دو طرف لوله بياندازند؛ چون معمولاً وقتي طول يک کرت يا رديفي 100 متر باشد، درخت‌هاي اول رديف دچار آب‌زدگي و زردي مي‌شوند و درخت‌هاي آخر رديف هميشه کم آب مي‌خورند. وقتي نگاه کنيد مي‌بينيد که سر رديف‌ها تا 15، 20 متر اول، حجم تاج درخت‌ها بزرگ است، ولي ته رديف چون آب خوبي نخورده معمولاً تاج درخت‌ها و ارتفاع‌شان کوچک‌تر است. بنابراين، با مقداري تغيير در عرض کرت‌ها و در طول رديف‌ها مي‌شود کارايي آب را بالا برد.

به‌طورکلي، هرچه دبي آب کمتر باشد، عرض کرت‌ها را کمتر مي‌گيريم و هر چه دبي آب بيشتر باشد، معمولاً عرض کرت‌ها بيشتر مي‌شود؛ اما نکته مهم اين است که بتوان در فصل تابستان، دورهاي آبي را کوتاه‌تر کنيم، ولي سبک‌تر آب دهيم. برعکس در زمستان چون تنش آبي نداريم، فاصله آبياري را طولاني‌تر کنيم و حداقل يک آب سنگين بدهيم تا حجم نمکي که سالانه وارد خاک مي‌شود از دسترس ريشه خارج شود.

نکته ديگر اينکه، در خيلي از باغ‌ها شيب‌بندي کرت‌ها درست نيست و شيب بسيار تند است يا بعضي جاها اصلاً کرت‌ها شيب ندارند. در بحث آبياري بهترين شيب 1 در 1000 است؛ يعني به ازاي هر 1000 متر طولي، 1 متر شيب وجود داشته‌باشد. به عبارت ديگر، به ازاي هر 100 متر طول، کرت بايد 10 سانتي‌‌متر شيب داشته‌باشد تا در آبياري به روش غرقابي، آب بتواند تا آخر خوب پيش برود.

کرتبندي براي درختان غيربارور

در بعضي از جاها که تازه باغريزي کرده‌اند، معمولاً در ابتداي کار عرض کرت را خيلي کوچک مي‌گيرند و نوارهاي باريک را آبياري مي‌کنند؛ چون نيازي نيست و نهال يک ساله و دو ساله آنقدر حجم ريشه ندارد که بخواهيم يک پشته 6 متري را بخيسانيم.

 اگر خاک باغ شور باشد، بايد يک کرت‌بندي انجام دهيم و آبشويي انجام شود تا خاک را شيرين کنيم؛ چون اگر خاک باغ شور باشد و بخواهيم اول نهال بکاريم و بعد پشته‌ها را شيرين کنيم، قطعاً يک درصدي از اين نهال‌ها تلف خواهندشد. مناطقي در انار يا نوق که به شکل جوي درآوردند و جوي‌ها را شيرين کردند و حتي جوي‌ها را با بيل مکانيکي يا لودر برگرداندند و زيرشکني هم کردند، چون پشته‌ها شور بوده بعد از بارندگي و بارش برف، خيلي از درخت‌ها خشک شدند. پس بهتر است در اراضي شور، ابتدا کرت‌بندي شود و اگر فاصله رديف‌ها 6 متر است، کل 6 متر را با آبياري شيرين کنيم، بعد جوي‌ها را ايجاد کنيم و نهال بکاريم. اگر امکانش باشد که آن زمين را با گچ يا ماسه بادي شيرين کنيم، بهتر است اين مواد را به صورت سطحي بريزيم و مخلوط نکنيم.

کرتبندي براي مديريت بيماري گموز

20 سال پيش که در منطقه رفسنجان آب‌هاي شيرين و فراواني وجود داشت، بيماري گموز تشديد مي‌شد و درخت‌ها زيادي خشک مي‌شدند. در آن‌زمان، بسياري از باغدارها «تشتک» يا به اصطلاح «آغُلو» دورتادور درخت‌ها درست مي‌کردند؛ به اين شکل که به فاصله تقريباً 0.5 ‌متر سمت راست تنه و 0.5 متر سمت چپ آن را با يک بازه يا مرز مهار مي‌کردند که آب پاي طوقه نرود. البته تأثيرگذار هم بود؛ مخصوصاً در EC‌هاي خيلي پايين و زير 5 هزار، گموز خيلي شيوع داشت. رفته‌رفته در سال‌هاي اخير حجم آب کم شده و EC آب‌ها بالارفته و در بعضي مناطق مثل کشکوئيه حدود 80 درصد از آب‌ها EC‌شان بالاي 8 هزار است، در چنين شرايطي بحث خسارت گموز منتفي مي‌شود. اينجا آنچه که دارد براي درخت‌ها مسئله ايجاد مي‌کند، گموز نيست، بلکه بازه‌هايي است که منشأ شوري هستند و دارد درخت‌ها را خشک مي‌کند. الان اين شوري خسارتش بيشتر از گموز است؛ چون تجمع تمام نمک‌ها پاي طوقه درخت که از همه جاي درخت حساس‌تر است، باعث شده رشد رويشي به‌شدت محدود گردد و در باغ‌ها سرخشکيدگي پيدا شود.

بنابراين، توصيه ما به باغداران اين است که با کم و شور شدن آب‌ها، خاک را از پاي تنه بردارند و کرت‌ها را صاف کنند؛ يا جاهايي که EC بالاي 8 هزار است شکل کرت‌ها را طوري طراحي کنند که به اصطلاح شکل «سينه مرغي» داشته‌باشد و آب پاي تنه بيافتد. در EC‌هاي بالاي 8 هزار هرچه آب سنگين‌تري پاي تنه بيافتد خيلي بهتر است و ديگر شوري خيلي اذيت نمي‌کند.

در باغ‌هايي که EC‌هاي آب زير 4 يا 5 هزار است و براي مديريت بيماري گموز تشتک اطراف درخت درست کرده‌اند، به شرطي مي‌توان تشتک‌ها را حفظ کرد که حداقل سالي يا دو سالي يک‌بار به اين تشتک‌ها هم آب وارد کنند؛ تا شوري طوقه درخت را اذيت نکند و درخت بتواند رشدش را خوب انجام دهد.

کرتبندي و مديريت شوري

اگر کرت‌ها را خيلي کوچک کنيم در زمستان نمي‌توانيم نمک‌شويي را به‌طور بهينه انجام دهيم؛ مخصوصاً جاهايي که EC آب بالاي 20 هزار است، سالانه 100 تن نمک وارد هر هکتار از خاک باغ مي‌شود که بايد شستشو و از ناحيه ريشه خارج شود. بنابراين، بايد حتماً شکل و شرايط کرت طوري باشد که بتوانيم قبل از آبشويي يک ريپر بزنيم و با آبياري سنگين نمک‌ها را شستشو کنيم. يک طرح تحقيقاتي در سنوات قبل انجام شد که نتيجه‌اش اين بود: وقتي آبشويي بعد از ريپر زدن انجام شود، کاهش شوري به اندازه 50 درصد بيشتر از حالتي است که ريپر نمي‌زنيم.

وقتي که خاک ريپر مي‌شود، نفوذپذيري آب و عمق نفوذ آن در خاک خيلي بيشتر مي‌شود و معمولاً آب بيشتري هم براي آبشويي مي‌برد. بعد از ريپر زدن با هزار مترمکعب آب در هکتار به راحتي مي توان 55 تا 60 درصد شوري را کاهش دهيم. به هر حال، شکل جوي و پشته بايد طوري باشد که بتوانيم اين کارها را انجام دهيم. بايد توجه داشت که حتي با شيرين‌ترين آب‌ها باز هم تجمع نمک در خاک را داريم؛ مثلاً مناطقي که بافت خاک خيلي سنگين باشد، بايد ابعاد کرت به حدي باشد که بتوانيم حتماً آبشويي سنگيني را انجام دهيم.

در آبياري غرقابي بلندترين نقاط محل تجمع شوري مي‌شود. اگر بازه کنار طوقه درخت باشد، تجمع شوري در آنجا وجود دارد. بهتر  است که بازه از کنار طوقه دور شود و در وسط قرار بگيرد تا محل تجمع نمک از طوقه فاصله بگيرد که معمولاً خسارتي هم ندارد. البته ريشه تقريباً تا آن ناحيه پيش مي‌رود، ولي خيلي پايين است و تاکنون بارندگي‌هايي که در اين چند سال داشتيم به حدي نبوده که بتواند شوري را به ريشه برساند. اگر يک زماني برف سنگيني بيايد، نمک تجمع يافته در بازه‌هاي وسط کرت‌ها مي‌تواند موجب بروز خسارت شود. در اين شرايط توصيه مي‌شود که اين پشته‌ها حتماً از نظر شوري چک شوند و اگر ECها خيلي بالا رفته‌است،  هر چند سال يک مرتبه اين پشته‌ها کلاً جمع‌آوري و از زمين بيرون برده شوند و به‌جاي آن با ماسه بادي يک بازه‌ درست شود و معمولاً در ماسه بادي خيلي تجمع شوري هم اتفاق نمي‌افتد.

حساس‌ترين زمان تنش شوري در زمان گلدهي است؛ يعني از 15 اسفند تا آخر ارديبهشت. بهتر است باغدارها در  پشته‌ها يا بازه‌ها در جاهايي که خاک و پشته شور است را دست نزنند که اين تنش شوري به شدت مي‌تواند صدمه بزند و حتي 20، 30 درصد درخت‌ها را خشک کند. بهترين زمان براي خاک‌ورزي، بازه گذاشتن، بازه برداشتن و تشتک آب کردن، بايد فقط در نيمه دوم پاييز تا نيمه اول زمستان باشد. از اسفندماه که ريشه‌ها شروع به حرکت مي‌کنند، بهتر است هيچ کاري در اراضي شور روي خاک انجام نگيرد. حتي افزودن ماسه بادي و گچ هم در فصل رشد انجام نشود.

کلام آخر

در حال حاضر باغات ما مشکل «کم آبياري» و «بدآبياري» دارند. بنابراين، بايد حجم آب داده شده در هکتار را حساب کرد و چنانچه در شرايط استان کرمان زير 6 يا 7 هزار متر مکعب آب در سال دريافت مي کنند، سطح زيرکشت را کاهش دهيم تا راندمان در بقيه سطح بالا رود.

همچنين مي‌توان گفت بسياري از باغدارها شايد 40، 50 سال است که در باغ‌شان حتي يک پروفيل هم حفر نکرده‌اند. منظور از پروفيل چاله‌اي است به عرض 50 تا 60 سانتي‌متر، طول 2 متر و عمق 1.5 متر که عمود بر رديف درخت‌ها زده مي‌شود؛ يعني پيشاني اين چاله يا پروفيل نزديک طوقه درخت در بين دو درخت قرار مي‌گيرد. از طريق اين پروفيل، وضعيت توسعه ريشه‌ها، سختي و بافت خاک و شوري بررسي مي‌شود. اگر تقريباً دو، سه هفته بعد از آبياري که رطوبت خاک کم شد و اصطلاحاً خاک گاورو شد، اين چاله کنده شود، کاملاً شوري‌ها در بدنه چاله نمايان خواهندبود.

به باغداران توصيه مي‌شود که حداقل يک‌بار هم که شده وضعيت تجمع و توسعه ريشه و شوري‌ها را در باغ‌شان ببينند. حتي براي يک‌بار از پشته و از تشتک اطراف درخت نمونه برداريد و شوري آن را چک کنيد. شوري بايد حتماً رصد شود تا بتوان آن را مديريت کرد. وقتي که شوري باغ را درگير کرده و درخت‌ها دچار سرخشکيدگي شده‌باشند، شوري خسارت خودش را زده‌است؛ بنابراين، قبل از اينکه اين اتفاقات بيافتد بايد بدانيم که شوري کجا تجمع پيدا کرده‌است. خيلي از باغدارها به قدري سبک آب مي‌دهند که بيشتر شوري‌ها در عمق 40 تا 80 تجمع پيدا کرده‌اند. حتماً بايد وضعيت شوري را در اعماق مختلف خاک و حتي در عرض کرت‌هايي که داريم آب مي‌دهيم بدانيم. ممکن است حجم آب و شکل کرت‌بندي باعث شود آب به خوبي اعمال نشود. قطعاً بايد براي خارج کردن اين شوري، يک آب سنگين با ريپر را برنامه‌ريزي کرد. برعکس اين حالت هم امکان‌پذير است. امکان دارد مقدار شوري در سطح خاک زياد باشد، ولي در عمق کم باشد. امکان دارد وجود خاک رس در سطح باعث شود شوري‌ها بالا بيايند، در اين شرايط توصيه مي‌شود که يک مقدار گچ و ماسه بادي روي سطح خاک اضافه شود تا ارتباط لوله‌هاي مويين قطع شود و نمک بالا نيايد.