محمد لطیف کار در هفته نامه استقامت کرمان نوشت– مهدی اگاه یک کارشناس زبده در تحلیل وضعیت اقتصادی ایران به ویژه اقتصاد پسته است. او یک فعال اقتصادی سرشناس و مورد احترام فعالان اقتصادی است. آگاه این روزها بدلیل بیماری جسمیاش در اجتماعات و نشستها حضور کمتری دارد؛ اما همچنان در بررسی امور اقتصادی کشور و استان، از خود جدیت قابل تحسینی نشان میدهد؛ و از هیچ فرصتی را برای تشخیص و مقابله با چالشهای مرتبط با اقتصاد فروگذار نمیکند. مسائل اقتصاد پسته، که در صدر چالشهای اقتصادی خطهی کم آب استان کرمان قرار دارند، بخشی از دل مشغولیهای تمام نشدنی اوست.
در مجمع عمومی انجمن پسته ایران که ماه قبل برگزار شد، این بختیاری را داشتم که مهدی آگاه را ببینم و برای انجام یک گفتوگو از ایشان وقت بگیرم؛ که با محبت و بزرگواری پذیرفتند.
در شماره قبل استقامت بخش اول این مصاحبه در بارهی مسائل خارجی موثر بر اقتصاد پسته بود که منتشر کردیم. اما در بخش دوم و پایانی تمرکز مصاحبه روی مسائل داخلی تولید و صادرات پسته است. از آقای آگاه که با روی باز و صرف وقت زیاد، پذیرای انجام این مصاحبه شدند صمیمانه تشکر میکنم .
آقای آگاه به نظر میآید شما مشکل فعلی پسته را به یک عامل خارجی مربوط میدانید؛ همینطور است؟
خیر؛ ابتدا با عامل خارجی شروع کردم. اگر منظور شما از مشکل فعلی پسته روند کاهش قیمت ریالی این محصول در سه سال گذشته است، که باغداران را به زیاندهی و دلسردی کشانده، این مربوط به دو عامل تجاری و مالی است. عامل تجاری که افزایش قیمت پسته آمریکا به بیش از ۸ دلار برای هر کیلو بود، موجب شد که روند توسعه بازارهای مصرف متوقف شود؛ اما حالا که قیمت پسته کالیفرنیا به کمتر از ۸ دلار در هر کیلو تنزل یافته استقبال مجدد بازارهای مصرف در چند ماههی گذشته از این کاهش قیمت دلاری بسیار دلگرم کننده است. به عبارت دیگر در حال حاضر اشتباه تجاری مقصر خارجی میرود که جبران شود. اما آنچه را که گوش شنوایی برای اصلاح آن وجود ندارد همان سیاستهای ارزی و بانکی دولتهای مستقر از اوائل دهه ۵۰ شمسی به این سو؛ منجمله دولت «تدبیر و امید» است که رقابت پذیری تولیدات غیرنفتی ایران را در بازارهای جهانی، سالانه کاهش میدهد. برای روشن شدن مطلب به طور مختصر به این دو مشکل میپردازم.
مشکل اول (ارزی)؛ سیاست تثبیت نرخ ارز علیرغم تورم ساختاری اقتصاد کشور، افزایش شدید نقدینگی و نرخ بهره بانکی بالا است. یعنی در حالیکه هزینههای تولید داخل به شدت در حال افزایش است، تثبیت نرخ ارز مانع از افزایش درآمد حاصل از فروش کالا میگردد. در ایران، اگر بگویند نرخ دلار پایین آمده، اغلب تولید کنندگان کالاهای داخلی که تولید آنها به طور مستقیم نیاز ارزی ندارد، در خطر رقابت محصولات ارزان شدهی خارجی قرار میگیرند. مثلاً همراه با کاهش قیمت دلار، قیمت مغز بادام آمریکایی و مغز گردوی اوکراین به ریال کاهش مییابد که این موجب زیان تولید کنندگان داخل و همچنین موجب هدر رفتن منابع ارزی دولت میشود. از سوی دیگر، همین کاهش نرخ ارز موجب رونق صنایع وابسته به واردات، نظیر خودروسازان و مسرت جمع میلیونی مصرف کنندگانی است که حقوق ماهیانهی آنها مرهون بودجههای نفتی دولتی میباشد. حال آنکه منافع ملی حکم میکند که سیاستهای ارزی دولت در جهت منافع تولید کنندگان باشد نه مصرف کنندگان. این اندیشه که دولت با فروش ارز حاصل از نفت در بازار میتواند تورم را کاهش دهد، خیالی واهی است. زیرا همین فروش ارزان دلار موجب کسربودجه بیشتر دولت میگردد. کسر بودجهی دولت خود از عوامل اصلی ایجاد تورم در اقتصاد است.
مشکل دوم (بانکی)؛ عدم وجود مؤسسات مالی و اعتباری برای تأمین نقدینگی مورد نیاز محصولات کشاورزی عمده نظیر پسته است. در محصولات کارخانهای چرخهی تولید کوتاه است .اما در محصولات باغی نظیر پسته مصرف، تدریجی و تولید، ناگهانی است. مثلاً در سالی که کشاورزان ۲۵۰ هزار تن پسته به ارزش تقریبی دو میلیارد دلار را در یک بازهی دو ماهه روانه بازار میکنند، مؤسسات مالی لازم برای تأمین نقدینگی بنکداران که بتوانند محصول کشاورزان را خریداری و در دوازده ماه بعد در اختیار صادر کنندگان قرار دهند، وجود ندارد. با قفل بودن منابع بانکی در تسهیلات برگشت ناپذیر گذشته و سرمایهگذاری بیجای آنها در مستغلات، دیگر هیچ امکانی برای دادن وامهای کوتاه مدت به صادرکنندگان با نرخ بهره بینالمللی وجود ندارد.
قطعاً این دو مشکل، همواره مد نظر دست اندرکاران انجمن پسته و اتاق بازرگانی کرمان بوده و صدای رسای آقای محسن جلالپور آن را به گوش دولتمردان پایتخت نشین رسانده است. میبینیم که دشمن دانا با جبران اشتباه خود، ما را بلند میکند، اما نمیدانیم دوست نادان تا کی ما را همچنان بر زمین خواهد زد.
اما همین پایین آمدن قیمت پستهی آمریکا، موجب شده است تا تولید پسته برای ایران به صرفه نباشد.
خیر؛ همانطور که در بخش قبلی این گفتوگو شرح دادم افزایش قبلی نرخ پسته کالیفرنیا در سه سال گذشته اشتباهی بود که تجار کالیفرنیا مرتکب و موجب قفل شدن بازار مصرف شدند. قیمت دلاری فعلی پسته در بین سایر خشکبار قیمتی مناسب به شمار میآید که برای باغداران کالیفرنیا هنوز حاشیهی سود مطلوبی در بر دارد.
پسته ایران که زمانی کمی بیش از ۲ دلار هر کیلو معامله میشد، هم اکنون بیش از هفت دلار به فروش میرسد که قیمت خوبی است. کم صرفه بودن تولید پسته در کشور در سه سال اخیرعمدتاً زاییده تصمیم دولت در تثبیت نرخ دلار در یک اقتصاد تورمی است. در واقع از صادرات کالاهای غیرنفتی از جمله پسته به میزان تورم انباشته سه ساله، مالیات بر میدارد. چنانچه دولت اجازه میداد نرخ دلار همراه با تورم افزایش یابد، امروز دلار حدود ۱۰ هزار تومان قیمت داشت و قیمت داخلی پسته هر کیلو ۷۰ هزار تومان میبود و دیگر قیمت هر کیلو پسته ۷ دلار در منظر کشاورز ایرانی پایین جلوه نمیکرد.
دیگر صنایع اشتغالزا حتی بیش از صنعت پسته از این سیاست تثبیت نرخ ارز آسیب دیدهاند. الان کدام واحد نساجی ما سرپاست؟ یا کدام واحد تولید کفش؟ کفش ملی؟ کفش بلا؟ کفش وین؟؛ ورشکستگی نهایی شرکت ارج را هم که زمانی بزرگترین تولید کننده لوازم خانگی در خاورمیانه بود، اخیراً شاهد بودیم.
اما برخی معتقدند بهرهوری پایین پسته وضعیت را به اینجا رسانده است.
این یک واقعیت است که بهرهوری در باغات پسته ایران نسبت به آب مصرف شده حدود سی درصد از باغات کالیفرنیا کمتر است. اما اعداد اغراق آمیزی که در پایین بودن این بهرهوری اعلام میشود ساختهی ذهن همان مدیرانی است که تا کنون بهرهوری پایین را به کشاورزی کشور تحمیل کردهاند. این مقصرین اکنون با فرار به جلو تمام گناه را به گردن کشاورزان سخت کوش و بیپناه میاندازند. میگویند که از ۴۰۰ هزار هکتار باغ پسته کشور به طور متوسط سالانه ۲۰۰ هزار تن پسته برداشت میشود. کجاست ۴۰۰ هزار هکتار باغ پسته؟!! در کالیفرنیا باغ پسته نام زمین حاصلخیزی است که از تراکم کافی درختان و آب شیرین مکفی، تسهیلات مناسب بانکی و پشتیبانی علمی در زمینه تغذیه، دفع آفات و به زراعی برخوردار باشد. در حالیکه عدد ۴۰۰ هزار هکتار که در مخرج کسر بهرهوری پسته ایران قرار دارد هم شامل نهالستانهای جدید غیرمثمر بوده و هم شامل باغاتی است که توسط وزارت نیرو به درد بیآبی و یا شورابی مبتلا و اغلب از سوی کشاورزان رها شدهاند. من بعید نمیدانم که با معیار کالیفرنیایی باغ پسته شاید مخرج کسر فوق به صد هزار هکتار هم نرسد.
در اینجا لازم است توجه کنیم که در واقع کسری بهرهوری باغات ایران نسبت به آمریکا به لحاظ پایین بودن هزینههای فرآوری، بازاریابی و فروش در اینجا جبران میشود. باغدار ایرانی به طور متوسط بیش از نود درصد قیمت فروش صادراتی پسته را دریافت میکند، در حالیکه سهم همتای کالیفرنیایی وی ازقیمت فروش صادراتی محصول حدود ۶۰ درصد است. این مطلبی است که هیچگاه در محافل کشاورز ستیز وزارت نیرو بازتابی ندارد.
چرا کشاورز ستیز؟
سوال خوبی است. بیایید با هم مهمترین مانع افزایش بهره وری در باغات کشور را شناسایی کنیم. همانطور که مطلعید سرنوشت آب باغات کشاورزان نه در دست وزارت کشاورزی، بلکه در دست وزارت نیروست. معاونت آب این وزارتخانه نفع خود را در جلوگیری از افزایش بهرهوری آب در کشاورزی و به طور اخص در باغات پسته میبیند! به این ترتیب که به کشاورز و باغدار اجازه نمیدهد که اگر زمین حاصلخیزی با ظرفیت ثمردهی مثلاً چهار تن در هکتار دارد ولی آب چاه آن شور شده، بتواند از سهم آب خود درچاه دیگری در همان نزدیکی که آب شیرین دارد ولی باغات آن به خاطر زمین نامرغوب رها شده، آب را به باغ حاصلخیز منتقل کند. وزارت نیرو هم اکنون با شکایت به قوه قضاییه مجوز تخریب ممرانتقال آب را اخذ و جلوی افزایش بهره وری از طریق انتقال آب خوب به باغ خوب را سد کرده است. این همان وزارتخانه ایست که انتقال حوضه به حوضه آب را با هزینهی هنگفت و در مسافتهای طولانی و علیرغم اعتراض حقابه داران بر خود مباح میداند ولی انتقال چند صد متری یا چند کیلومتری آب کشاورزی را بر کشاورزان جرم میشمارد. شاید برای شما عجیب باشد که چرا وزارت نیرو به وزارت جلوگیری از افزایش بهرهوری در کشاورزی تغییر وظیفه داده است! این بدان علت است که شرکتهای آب و فاضلاب تابع وزارت نیرو، خود متقاضی حفر چاههای زیادی در مناطق ممنوعه هستند که به جای خرید چاههای موجود ترجیح میدهند با تحمیل زیان به کشاورزان پروانههای چاهها را صاحب شوند. من هیچ مقام مسئولی را سراغ ندارم که تاکنون با این ظلم واضح همدردی نکرده باشد. اما در چهار سالی که از طرح مسأله توسط انجمن پسته در گردهمایی کیش و در حضور دو تن از معاونین وزارت کشاورزی و نایب رییس وقت مجلس شورای اسلامی میگذرد، جز اظهار همدردی هیچ اقدامی در رفع این ظلم فاحش به کشاورز و صدمه به اقتصاد کشور ندیدهایم.
با این وصف برخی مشکل بهرهوری را به خرده مالکی در ایران ربط میدهند؛ اینطور نیست؟
درست است؛ قسمتی از مشکل بهره وری به خرده مالکی بر میگردد. ولی تجربه مختصر ما در انجمن پسته نشان داد که اگر همراهی نهادهای دولتی را داشته باشیم مشکل خرده مالکی در باغات پسته قابل حل است.
آقای آگاه شما گفتید خرده مالکی قابل اصلاح است. واقعا تغییر سیستم مالکیت با در نظر گرفتن پیچیدگی مسائل مالکیت و امکان تنشهای اجتماعی کار آسانی است؟ اصلاح خرده مالکی واقعا در حد یک نوع انقلاب اقتصادی نیست؟
من عرض کردم تجربه انجمن پسته نشان داده در باغات پسته قابل حل است. پسته کاران ما قشری با شعور هستند که بر منافع خود آگاهند. چنانچه به نهادی اطمینان کنند کار جمعی را نیز پذیرا هستند و میتوان ایشان را در قالب شرکتهای تعاونی فرآوری و تولید محلی سامان داد. اینان همان ملتی بودند که در کویر خشک بی آب و علف، مزارع سرسبز و شهرهای سامان یافته پرجمعیتی نظیر یزد و کرمان و کاشان را به وجود آوردند. کاروانسراها، آبانبارها، مساجد، بازارها و مهمتر از همه قنواتی را میبینیم که همگی با همکاری همین ملت و اعتماد به بزرگان خویش، در سرزمینی کم آب بنا شده. در آن زمان نه صحبت از درآمد هنگفت نفتی ونه فساد دولتی برخاسته از آن بود. امروز این کشاورزان خرده مالک به کدام نهاد دولتی اطمینان کنند که سرنوشت خود را به دست وی بسپارند. شما اعتماد آنها را جلب کنید، ایشان خود نفع کار جمعی را تشخیص می دهند.
آقای آگاه! در مورد مشکلات پسته چه بازار آن و چه تولید آن، به نظر میآید بخش خصوصی صدای واحدی ندارد. اظهارنظرهای مختلف و ضد و نقیضی مطرح میشود؛ و این یعنی که ما استراتژی روشنی برای نجات و بهبود این صنعت نداریم. درست است دولت هم کوتاهی کرده است؛ اما بخش خصوصی هم چندان تکلیفش با این صنعت روشن نیست.
کاملاً درست است. نمیتوان در این فرصت کوتاه شرح داد که بخش خصوصی چه بوده و امروز چه از آن باقی مانده است. امروز اقتصاد دولتی، بخش خصوصی را به دریوزگان پس ماندههای ثروت نفتی تبدیل کرده است. اکنون ما همه گدای دولتیم. دیگر بخش خصوصی که خود را صاحب حق بداند و دخالتهای دولت را تجاوز به حریم ملت بشناسد، نداریم. میکروفون را جلوی هر فعال بخش خصوصی که بگیرید میگوید چرا دولت از کسب ما حمایت نمیکند. از تولید کننده بخش خصوصی نمی شنوید که بگوید چرا دولت جلوی رشد کسب مرا با ترویج واردات بی رویه کالاهای مصرفی و فساد وسیع اداری گرفته است. بخش خصوصی دیگر تأمین کننده بودجه دولت نیست تا بتواند دولت را خدمتگزار خود تصور کرده و برای آن تعیین تکلیف کند. ماندگان بخش خصوصی در صنعت پسته کسانیاند که به انواع لطایف الحیل تا کنون توانستهاند از دست اقتصاد دولتی نیمه جانی به سلامت برند.
کو آن بزرگ مردان بخش خصوصی دهه ۴۰ نظیر خسروشاهیها، برخوردارها، لاجوردیها، ارجمندها و ایروانیها که در لابلای چرخهای اقتصاد نفتی از خاطره ها محو شدند. اینکه درآمد هنگفت نفت بتواند جای خالی بزرگمردان بخش خصوصی را در ایجاد اشتغال و تحکیم اقتصاد ملی پر کند، اندیشه ای فاسد است. کافی است به عربستان نگاه کنید. چهل درصد جوانانش بیکارند و هفتصد میلیارد دلار هم ذخیرهی ارزی نفتی دارد!
برای خروج از بنبست فعلی بازار پسته عنوان میشود که مشکل بازار پسته کمبود نقدینگی است؛ و میگویند دولت باید تسهیلات ریالی یا ارزی بدهد. ارزیابی شما چیست؟
همانطور که در پاسخ سوال دیگر گفتم دادن تسهیلات نه وظیفهی دولت بلکه معامله دوسویه ایست که بین شرکتها و بانکها منعقد میشود و در اینجا اشکال در نداشتن بانکی است که قبلاً در زیر بار تسهیلات تکلیفی غرق نشده باشد. اکنون به صراحت میگویم نه بانک مرکزی و نه بانکهای تحت نظارت وی توانایی پرداخت وام در حد کافی به صنعت پسته با نرخ بهره بینالمللی را ندارند. در ۴ سال گذشته عملاً صادر کنندگان با بهره دلاری بالای ۲۰ درصد امکان دریافت تسهیلات ناچیزی را از بانکها داشتند؛ در حالیکه رقبای کالیفرنیایی ایشان بهرهای به میزان سالانه ۲ تا ۳ درصد میپردازند.
آقای آگاه! در قضیهی بحران آب که کرمان سخت با آن مواجه شده است، برخی هم پیشنهاد کوچ و انتقال پستهکاری به سایر استانهای مساعد را میدهند. فکر میکنید این راهحل پسته را نجات میدهد؟
عملاً این اتفاق دارد می افتد. حتی شنیدهام که پای کشاورزان کرمانی به ورامین و سرخس و تاجیکستان هم رسیده است. اما بنده در حیرتم که چگونه است آبی که برای تولید کالاهای کشاورزی از جمله پسته وجود ندارد به قیمت ناچیز در اختیار شهروندان شهرهای استان قرار میگیرد که مهمترین فعالیت اقتصادیشان زمین بازی و ساختمان سازی است. کرمان در شرایط رکود هم در حال رونق بی سابقه شهرسازی است. لابد کسی نیست که بپرسد جایی که آب برای تولید نیست، جمعیت شهری بزرگ برای چه میخواهیم؟!
***شما گفتید آب یک مقولهی صرفاً محلی است اما الان در کشور ما بحث انتقال آب در سیاستگذاری کلان مطرح است.
تا زمانی که تاراج منابع فسیلی و هزینه کردن از ثروت ملی دستاورد تلقی شود، میتوانیم آب را در میناب شیرین کنیم و از فراز گردنههای ۳ هزار متری به کرمان پمپاژ کنیم. روحیه طغیان در دولتمردان ما تا بدانجا رسیده است که سرقت آب از بالادست حوضهها و انتقال آن به حوضهی دیگر که «اخذ به ناحق و بذل به غیر مستحق» است، برای آنها امری مباح تلقی میشود.
دوست دارم فتوای مراجع دینی را در رابطه با مصرف چنین آبی بدانم.
برگردیم به موضوع پسته؛ شما آیندهی پسته را چطور میبینید؟
من اصولاً آدم خوشبینی هستم. به اوضاع پسته هم به طور محتاطانه خوشبین هستم. نمیشود همه چیز را خراب و خراب و خرابتر کرد و هیچ اتفاقی نیفتد. اگرچه اصلاح آن پر هزینه میشود اما معتقدم بالاخره درست میشود. قیمت پستهی ما از نظر دلاری، قیمت پایینی نیست. مشکلات ما از سوی دولت خودی است که نرخ تبدیل دلار به ریال را در جهت زیان تولید کننده تعیین و آب را از بخش کشاورزی گرفته و به مصارف شهری و صنعتی به ثمن بخس توزیع میکند. در حال حاضر، باصرفهترین رشتهی کشاورزی و صنعتی در آمریکا مربوط به پسته است. ما نمیتوانیم بگوییم کالیفرنیا پستهکاری نکند. باید ببینیم آیا بازار، کشش افزایش تولید را دارد یا خیر؟ شنیدهها حاکی از آن است که تاکنون فقط ۲۰۰ میلیون نفر از مردم چین پسته را میشناسند و این کشور بالای ۱۰۰ هزار تن در سال مصرف پسته دارد. در آستانهی انقلاب ۱۰ تا ۱۵ هزار تن صادرات پسته داشتیم الان ۱۰۰ هزار تن فقط چین مصرف دارد؛ آن هم یک ششم جمعیت آن.
مثال دیگر کشور اندونزی است. ۲۵۰ میلیون نفر جمعیت دارد و اقتصاد آن به شدت در حال توسعه و رشد است؛ اما این کشور هنوز در لیست صادرات پسته نه از ایران، و نه از آمریکا قرار ندارد.
پس، یافتن بازارهای جدید را توصیه میکنید؟
اگر دولت عزیزمان که خیلی هم دوستش داریم و میخواهیم سرافراز باشد، دست و پای ما را نبندد، میتوانیم در این زمینه کارهایی بکنیم.
چون قیمت ما از یک حدی نمیتواند پایینتر بیاید، شما نگران این نیستید که در رقابت با آمریکا عقبتر بمانیم و آنها بازارها را بگیرند؟
پاسخ قبلاً داده شده است.