گفتوگو با مهدی آگاه کارشناس و فعال اقتصادی؛
محمد لطیف کار در هفته نامه استقامت کرمان نوشت: مهدی اگاه یک کارشناس زبده در تحلیل وضعیت اقتصادی ایران به ویژه اقتصاد پسته است. او همچنین یک فعال اقتصادی سرشناس و مورد احترام در میان فعالان اقتصادی است. آگاه این روزها بدلیل بیماری جسمیاش در اجتماعات و نشستها حضور کمتری دارد؛ اما همچنان به مطالعه و بررسی امور اقتصادی کشور و استان، از خود جدیت قابل تحسینی نشان میدهد؛ و از هیچ فرصتی برای تشخیص و مقابله با چالشهای مرتبط با اقتصاد فروگذار نمیکند.
محمد لطیف کار در هفته نامه استقامت کرمان نوشت: مهدی اگاه یک کارشناس زبده در تحلیل وضعیت اقتصادی ایران به ویژه اقتصاد پسته است. او همچنین یک فعال اقتصادی سرشناس و مورد احترام در میان فعالان اقتصادی است. آگاه این روزها بدلیل بیماری جسمیاش در اجتماعات و نشستها حضور کمتری دارد؛ اما همچنان به مطالعه و بررسی امور اقتصادی کشور و استان، از خود جدیت قابل تحسینی نشان میدهد؛ و از هیچ فرصتی برای تشخیص و مقابله با چالشهای مرتبط با اقتصاد فروگذار نمیکند.
در این چارچوب؛ مسائل اقتصاد پسته، که در صدر اقتصاد این خطه است، بخشی از این دل مشغولیهای تمام نشدنی اوست. بدلیل همین ویژگیها است که نظرات مهدی آگاه در هر جلسهای که حضور داشته باشد، اگر سخنرانی بکند یا بعدا دیدگاههایش در باب آن مساله منتشر بشود، مورد توجه اهل نظر قرار میگیرد.
در مجمع عمومی انجمن پسته ایران که ماه قبل برگزار شد، این بختیاری را داشتم که او را ببینم و برای انجام یک گفتوگو از ایشان وقت بگیرم؛ که با محبت و بزرگواری پذیرفتند. حدود ۹۰ دقیقه گفتوگو به طول انجامید. براساس توافق قبلی متن را جهت انجام اصلاحات احتمالی در اختیار ایشان قرار دادم. متنی که اینک پیش روی شماست، در حقیقت با پاسخهای کاملتر ایشان به سوالات منتشر میشود. چون درج تمام این گفتوگو بدلیل حجم بالای متن، در یک شماره مقدور نبود، در این شماره؛ فعلا بخش اول گفتوگو را منتشر میکنیم. از آقای آگاه که با روی باز و صرف وقت زیاد، پذیرای انجام این مصاحبه شدند صمیمانه تشکر میکنم .
اخیرا گفتوگویی با جناب آقای جلالپور داشتم؛ وقتی دربارهی آیندهی پسته از ایشان پرسیدم، گفتند که کرمان حداکثر تا ۱۰ سال آینده باید از پسته خداحافظی کند. آیا شما هم با این نظر موافقید؟ و اساسا چطور شد ما به این وضع در صنعت پسته دچار شدیم؟
من پیش بینی به این صراحت را کاری سخت و پر مسئولیت میدانم و نمیتوانم در این باره با اطمینان خاطراظهارنظر کنم. معتقدم وقتی به گذشته نگاه کنیم متوجه میشویم تحولات خلاف انتظاری در پی هر بحران رخ داده که به حل بحران انجامیده است. لذا حقیر در آستانهی بحران جدید از خوشبینی مفرط و نومیدی کامل پرهیز دارم.
صنعت پسته در گذشته چندین نوبت بحران فروش را پشت سر گذاشته است. یک بار در حوالی سالهای ۱۳۳۳-۱۳۳۲بود که تولید پسته در ایران به آستانه ۲۰۰۰ تن در سال نزدیک شده بود؛ در آن زمان ترکیه تولید کننده دیگر پسته با میزان تقریبی ۲۵۰۰ تن در سال در صدر تولید کنندگان و تنها رقیب ایران در تجارت بینالمللی بود. بازار عمدهی مصرف در آن سالها ساحل شرقی ایالات متحده آمریکا بود و پسته ایران در رقابتی شدید توسط چهار تاجر صادر میشد. در آن دوران اگر یکسال، هم برای ایران و هم برای ترکیه سال آور بود، داد و فریاد بازرگانان بلند میشد که «این همه» پسته را چه کنیم؟
بالاخره در اوائل دههی۳۰ برای نخستین بار یکسال محصول پستهی رفسنجان از ترکیه پیشی گرفت. نگرانی از فروش «این همه» محصول و عدم وجود امکانات انبار سرد برای نگهداری آن، برخی را به فروش ارزان و گروهی دیگر را به کوشش برای نگهداری چند صد تن محصول به سال بعد در ییلاق کوهستانی ده بالای یزد کشاند. ارزان فروشی توسط یک گروه و کرم زدن پستههای انبار شده در ییلاق، موجب زیان فاحش هر دو گروه شد.
از آنجا که این چهار صادر کننده تکرار فاجعه را در سالهای بعد و با گسترش تولید محتمل میدیدند، طی نشستهای مکرر، راه حل مسأله را در مشارکت با یکدیگر و تشکیل شرکتی به نام «شرکت صادرات پسته ایران» دیدند. مهمترین هدف این شرکت آن بود که با تأسیس شعبهای در نیویورک بتواند پستههای مازاد خود را قبل از تابستان هر سال از رفسنجان به انبارهای سرد بندر نیویورک منتقل و با عرضهی مداوم محصول، فروش آن را رونق بخشد. این راه حل به صورت موفقیتآمیزی اجرا و بعدها شرکتهای دیگری نیز تأسیس و هرکدام در فروش محصول فزایندهی پسته سهمی به دوش گرفتند. حتی تا اواخر دههی پنجاه که تولید سالانهی پسته رفسنجان به ۲۵ هزار تن رسید، علیرغم ده برابر شدن تولید، دیگر به بحران جدی برای فروش برنخوردیم.
در آغاز انقلاب، ۸۰ درصد صادرات ما به آمریکا میرفت و ۱۰ الی ۱۲ درصد به کشورهای عربی و مابقی آن نیز به ژاپن صادر میشد. آن زمان اروپا هنوز با مصرف پسته آشنا نبود و اندک صادراتی که به اروپا داشتیم، به هزار تن هم نمیرسید. در دوران انقلاب و در ظرف سه سال بعد از آن، سطح زیر کشت پسته به واسطهی نادیده گرفته شدن ممنوعیت حفر چاه در مراکز پستهخیز کشور، تولید پسته چندین برابر افزایش یافت که نوید تولید فزایندهی پسته تا آستانهی ۲۰۰ هزار تن در سالهای بعد را رقم زد.
دومینباری که در صنعت پسته دچار نگرانی جدی برای فروش محصول شدیم، در نیمهی اول دههی ۶۰ بود. در این دوره علاوه بر توسعهی شدید باغات پسته در ایران، کشت پسته در کالیفرنیا نیز به شدت رونق گرفت و نهایتا وزارت بازرگانی امریکا بر واردات پسته از ایران عوارض گمرکی بسیار سنگین وضع، و عملا صادرات پسته به آمریکا کاملاً متوقف شد.
این بار بحران شدیدتر از بحران اوایل دههی ۳۰ بود. از یکسو یکشبه بزرگترین بازار صادراتی خود را از دست میدادیم و از سوی دیگر، تولید پستهی ایران به طور سرسامآوری در حال افزایش بود. اگر وقت خداحافظی با پسته بود، زمانش آن روزها بود.!!
اما نشد؛ آنچنانکه رقیب میخواست.
خدا گر زحکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری
همزمان شدن بحران دوم صنعت پسته با اوج جنگ تحمیلی که اولی توسط آمریکا ایجاد و دومی حمایت آمریکا از صدام را به همراه داشت به عموم اقشار ایران به خصوص کشاورزان، بازرگانان و دولتمردان ایران، انگیزه و توان استقامتی داد که همگی زیر پرچم دفاع میهنی متحد شوند. این اتحاد دولت و ملت حل بحران دوم پسته را ممکن ساخت.
چه رابطه ای بین جنگ و پسته بود که منجر به حل بحران فروش پسته شد؟
مطلب بسیار ساده است. اوایل دههی ۶۰ ذخایر ارزی دولت کاملا مصرف شده بود و صادرات منظم نفت نیز با شروع نبرد تانکرها به سختی انجام میشد. دولتی که درآمد نفتیاش به شدت کاهش یافته بود، نیازمند افزایش تولیدات داخل و درآمد حاصل از صادرات غیرنفتی بود. راهکار دولت برای تأمین مخارج ارزی در شرایط جنگ تحمیلی آن بود که با ایجاد بازار ثانویهی ارز، اجازهی فروش ارز ناشی از صادرات تولیدات داخل را به نرخ بازار فراهم کند. یعنی در حالی که دولت قیمتهای فروش داخل کلیهی کالاها را با ایجاد سیاستهای جیرهبندی بر اساس نرخ هر دلار هفت تومان تعیین و بر بازار داخل نظارت شدید داشت، اجازه میداد که صادرات محصولات داخلی – که تولید آنها نیاز به ارزچندانی نداشت- به خارج صادر، و ارز آن تا بیش از ده برابر ارز دولتی در بانکها مورد معامله قرار گیرد و یا صرف واردات کالاهای استراتژیک ویژه گردد. در آن دوران است که تولید فرش دستباف به شدت رونق گرفت و صادرات سالانهی آن که اکنون کمتر از ۴۰۰ میلیون دلار است، به مرز ۴ میلیارد دلار در سال نزدیک شد.
در مورد پسته باید گفت که بحران فروش، خود را به صورت کاهش ۶۰ درصدی قیمتهای دلاری صادراتی محصول برای چندین سال بروز داد. مثلاً پستهای که قبل از اعمال جرایم گمرکی آمریکا به بیش از کیلویی ۴ دلار معامله میشد به حدود دو دلار هر کیلو تنزل کرد. اما راهکار فوق تولید کنندگان و صادرکنندگان را از گزند اثر این کاهش قیمت دلاری بر قیمتهای ریالی حفظ کرد. به عبارتی دیگر، قیمت خرید پسته از کشاورزان به طور قابل ملاحظهای افزایش و قیمت فروش پسته به مشتریان بینالمللی کاهش یافت. از این پس، باغدار پسته میتوانست با فروش سهمی از محصول خود، هزینههای جاری را پوشش داده و مابقی آن را برای سال بعد نگهداری یا به صورت فروش بلند مدت در اختیار صادر کنندگان قرار دهد. از سوی دیگر، صادر کننده در قیمتهای کاهش یافتهی دلاری پسته، توانایی شگرفی در بازاریابی و گسترش مصرف در بازارهای دیگر کسب کرد.
در همین دوران بود که به همت حجتالاسلام شیخ حسین هاشمیان شرکت تعاونی پسته رفسنجان احیاء و با کمک تسهیلات گستردهی ریالی بانکهای دولتی به خرید پسته به صورت نقد و مدت، از کشاورزان و فروش تدریجی آن در سالهای بعد پرداخت. روابط متقابلی بین بانکها، شرکت تعاونی پسته رفسنجان و ستادهای پشتیبانی از جنگ تحمیلی شکل گرفت که محوریت رفع بحران پسته و همچنین تخفیف بحران کمبود ارز جهت تأمین نیازهای دفاع مقدس را بر عهده گرفتند. شنیدهها حاکی از آن است که در اوج بحران صادرات، حجم پستهی نگهداری شدهی نافروش از سالهای قبل در انبارهای تعاونی به بیش از هفتاد هزارتن میرسید. کاهش قیمت پسته به کمتر از نصف قیمت قبل آن ابزار مهمی بود در دست صادرکنندگان ایرانی که بازار پسته را در کشورهای اروپایی به گونهای باور نکردنی در کمتر از یک دهه رشد دهند و صنعت پسته کشور از این دومین بحران نیز به سلامت بجهد.
این شیوهی حل بحران ارزی کشور با افزایش اشتغال و اتکاء به مردم صورت گرفت. متأسفانه این پدیدهی وحدت منافع ملت و دولت در تاریخ ایران کمتر مشاهده شده است. در این باره یکی از دولتمردان گفت:« دولتی که نفت دارد احتیاج به ملت ندارد». صنعت پسته بسیار سبز بخت بود که بحران دوم فروش آن همزمان با کاهش درآمدهای ارزی نفتی رخ داد. به عبارت دیگر، دولت نیازمند ملت شد!
با پشت سرگذاشتن بحران دوم در نیمه اول دههی ۶۰، دیگر تا سال ۱۳۷۵ نه تنها با بحران فروش پسته روبرو نبودیم، بلکه صادرات این محصول را نسبت به سال حذف پستهی ایران از بازار آمریکا توانستیم به ده برابر یعنی به بیش از یکصد هزار تن افزایش دهیم.
بحران سوم فروش پسته در سال ۱۳۷۶ و در پی تحریم موقت واردات ۸۵ هزار تنی پسته ایرانی به اروپا و کنترل سختگیرانهی اتحادیه اروپا به سبب ریسک افلاتوکسین شکل گرفت. در این زمان، بازار مشترک اروپا بیش از ۷۵ درصد صادرات پسته ایران را جذب میکرد . آشکار است که این تحریم موقت که در آستانهی برداشت محصول ۱۳۷۶ صورت گرفت، میتوانست برای ایران فاجعه بار باشد. اما مشیت الهی دیگرگونه بود. با سرمای شدید بهاره برداشت محصول در سال ۱۳۷۶ به شدت دچار کاهش شد؛ به طوریکه کل پستهی آن سال، کفاف بیش از تأمین بازار داخل و پوشش بازارهای غیر اروپایی را نمیداد. در نتیجه رفع تحریم موقت و برداشت محصول قابل توجه سال ۱۳۷۷ هیچگونه به کاهش قیمت آنی منجر نشد. از این سال به بعد به تدریج پسته آمریکا جایگزین پسته ایران در بازار اروپا شد. در مقابل، ایران هم تدریجا بازار پسته در چین و تایوان را که آمریکاییها با صرف هزینهی تبلیغاتی زیاد به وجود آورده بودند، با رقابت در قیمت از آنها گرفت؛ به طوریکه سال گذشته حدود ۹۰ هزار تن پسته ایران به بازارهای شرق دور صادر شده است. بنابراین بحران سوم با نقل مکان از اروپا به چین پشت سر گذاشته شد.
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم در گذشته ما سه مرتبه دچار نومیدی ناشی از بحران فروش پسته شدیم. بار اول که خود را از امکان فروش ۲۵۰۰ تن پسته عاجز میدیدیم، با تغییر راهکار توانستیم بحران را پشت سر گذاشته و فروش محصول را به ده برابر افزایش دهیم. بار دوم که بحران شدیدتر بود، همدلی دولت و مردم در دفاع مقدس راهگشا شد و اندکی بیش از یک دهه بعد، فروش پسته نزدیک به ده برابر سال اول وقوع بحران دوم افزایش یافت. بار سوم بازاریابیهای رقیب جدید ایران در خاور دور راهگشای پشت سر گذاشتن بحران از طریق جابجایی بازارهای مصرف گشت. آیا بررسی گذشته، اجازهی نومیدی کامل میدهد؟ نمیخواهم بگویم که تاریخ تکرار میشود و ایندفعه نیز مثل گذشته است. اما شاید این خاصیت هر بحران باشد که نطفهی حل آن را در بطن خود دارد.
در فاصلهی اولین بحران فروش پسته و آخرین بحران آن، تولید و مصرف پسته در دنیا از ۵ هزار تن به ۵۰۰ هزار تن افزایش یافته است. آیا درست است اینک با تولید ۶۵۰ هزارتن پسته در دنیا، خود را در آستانهی بحران چهارم پنداریم؛ در حالیکه هنوز بیش از چهار پنجم جمعیت جهان در عمر خود پسته را ندیده و نمیشناسد؟ به نظر حقیر بهتر است که روند افزایش تولید را یک چالش و نه یک بحران تلقی کنیم.
به نظر شما وضعیت امروز چه تفاوتی با برهههای قبل وجود دارد که آن را چالش میدانید نه یک بحران؟
روند افزایش تولید جهانی پسته امری ناگزیر و در طولانی مدت میتواند موجب گسترش جغرافیایی بازار مصرف گردد. تعدد بازارهای مصرف نوعی بیمهی رایگان برای تک تک کشورهای تولید کننده است که در صورت بروز نابسامانیهای سیاسی-اقتصادی-اجتماعی در یک بازار مصرف، ریسک خسارت وارده در بین بازارهای دیگر سرشکن شود. اینکه در فصل حاضر، روند قابل پیشبینی افزایش تولید به بازار شوک وارد کرده است، عمدتا به کم تجربگی تولید کننده و عرضه کنندهی بزرگ محصول پسته کالیفرنیا بر میگردد. برای اینجانب در سه سال گذشته این سوال مطرح بود که چرا صنعت پسته کالیفرنیا علیرغم آگاهی از روند رو به رشد سریع پستهی خود، با قیمتگذاری ناصحیح به تماشای روند کاهش صادرات پستهی خویش نشسته است.
نگاهی به آمار صادرات پسته آمریکایی به اروپا و قیمتهای گشایش بازار صادراتی آن در سالهای اخیر نشان میدهد که آنچه امروز بحران لقب میگیرد ساختهی پیشقراول صنعت پسته کالیفرنیاست. از محصول ۲۰۰۸ تا محصول ۲۰۱۲ طی چهار سال فروش پستهی آمریکایی با ۵۰ درصد افزایش روبرو بود و اگر با قیمتگذاری متکی بر بازار مصرف این روند ادامه پیدا میکرد، از محصول ۲۰۱۶ قریب ۳۱۵ هزار تن بازار داشت و از سالهای قبل هم ماندهای نبود که بار اضافی بر امکان فروش محصول ۴۰۰ هزار تنی امسال آنها اضافه کند. این در حالی است که افزایشهای بیجای قیمت از محصول ۲۰۱۲ تا محصول ۲۰۱۵ موجب کاهش فروش به میزان ۶۰ درصد گردید. در نهایت طوری قیمت را بالا بردند که مصرف پسته از دیگر آجیلها عقب ماند و مغز گرانقیمتی چون بادام هندی توانست به بازار پسته سرریز کند. در صورتیکه مصرفکنندهی بادام هندی هر آنچه را که خریده میخورد و مصرفکنندهی پسته تقریبا ۵۰ درصد از آنچه را که میخرد در قالب پوست یا دهن بست دور میریزد. درست است که امروز تولید پسته در کالیفرنیا از ایران پیشی گرفته و دیگر ما به تنهایی در جایگاه حل معضلات نیستیم؛ اما میتوان امیدوار بود که سیاستهای غلط چهار سال اخیر سران صنعت پسته آمریکا به درسی فراموش نشدنی در لزوم اندک فروتنی در برابر نیروهای بازار منجر شود. گرچه تولید کنندگان ایرانی نیز در پرداخت هزینههای این درس سهیم بودند، اما بزرگان گفتهاند:
دشمن دانا بلندت میکند
بر زمینت میزند نادان دوست
باید بیاموزیم که رابطهی قیمت و تقاضا در بازار پسته از کشش ( (Elasticity بالایی برخوردار است. در حالیکه رابطهی قیمت و عرضه کششی اندک داشته و جمع این دو از عوامل عمدهی جست وخیز در بازار پسته است. در این دو ماهی که از عرضهی محصول ۴۰۰ هزار تنی صنعت پسته آمریکا میگذرد، اثر کاهش قیمت بر افزایش تقاضا همگی دست اندر کاران پستهی کالیفرنیا را به شگفتی واداشته است.
آقای آگاه به نظر میآید شما مشکل فعلی پسته را به یک عامل خارجی مربوط میدانید؛ همینطور است؟
خیر؛ ابتدا با عامل خارجی شروع کردم و نوبت خود مشت و مالیمان هم میرسد. ….
به دلیل طولانی شدن مبحث، مابقی این مصاحبه که در آن آقای آگاه به تشریح عوامل داخلی موثر بر مشکل فعلی پسته میپردازند، در شمارههای بعدی چاپ خواهیم کرد.