نقد عکس روي جلد ماهنامه بهمن 98
ماهنامه شماره 45 - اسفند 98 و فروردین 99
علي نظري
عضو و از بنيانگذاران انجمن پسته ايران
از هر جمع و گروهي در يک کشور گرفته تا يک شرکت کوچک و يا هر انجمن و بهقول آقاي دکتر محسن رناني، استاد توسعه دانشگاه اصفهان، هر سَمَني (سازمانهاي مردم نهاد که افراد بهطور داوطلبانه در آنها عضو ميشوند) به راهبري احتياج دارد. منظور از راهبري، تعيين جهتگيريها و اولويتها در هر برهة زماني است. خوب است بدانيم که در تعيين جهتگيريها و اولويتها، طبق يک قانون معروف به 20-80 ، هشتاد درصد از کارهاي ما به اندازه بيست درصد اثربخشي دارند و بيست درصد از کارها به اندازه هشتاد درصد! بنابراين، وظيفه هيئت امنا تشخيص بيست درصد فعاليتي است که نتيجهشان هشتاد درصد اثربخشي دارد و تسهيل امور براي انجام اين بيست درصدها است. معمولاً اين بيست درصد از کارها، هم پيچيده هستند و هم سخت. بههمين دليل حضور بزرگان تجربي و اجتماعي در هيئت امنا براي انجام اين کارها ضروري است. البته عادت ما اين است که خودمان را با هشتاد درصد از فعاليتها مشغول کنيم و در نتيجه اثربخشي کمي در حد بيست درصد حاصل ميشود؛ چون انجام کارهاي کم اثر، آسان و قابل انجام است و وقت را پُر ميکند و حس کار کردن و مشغول بودن را القا مينمايد، ولي معمولاً کم فايدهاند.
متأسفانه، از گذشته مدل راهبري موثر در انجمن پسته مغفول مانده و يا به راه صحيح انجام نشد. در حالي که بايد اين راهبري توسط هيئت امنا انجمن و به وسيله رئيس آن انجام شود. هيئت امنا هم خود بايد عصاره تمام بزرگان فکري و تجربي صنعت پسته باشد و اين جمع چهل و پنج نفره ايدههايشان را به شکل رفت و برگشتي با يکديگر در ميان بگذارند تا بتوانند مجموعه صنعت پسته را راهبري کنند. اين مکانيزم در انجمن به کناري گذاشته شدهاست. در نتيجه، اين وضعي پيش ميآيد که روي جلد ماهنامه بهمن ماه 98 دنياي پسته بهعنوان تابلو نمايش داده شد. ريشه اين وضع، عدم مشارکت ذينفعان است. پس اين تابلو بدون ذکر اين نکته که ريشه اصلي مشکلات ما عدم مشارکت است، ميتواند آدرس غلط تصور شود. اين عکس شايد از جنبه روزنامه نگاري خوب باشد، ولي به باور من ريشه همه مشکلات، کمکاري تشکلهاي پستهاي و از جمله انجمن پسته ايران است و ريشه اين کم کاري، عدم مشارکت جدي و فعال ذينفعان در کار جمعي است.
بايد توجه داشت که درصد قابل توجهي از درآمد همه اعضاي اين صنف به فعاليت انجمنها و تشکلها مربوط ميشود که اصولاً يک کار جمعي است، فعاليتهايي مانند:
- تنظيم بازار و عرضه متناسب با شرايط بازار به خريداران اصلي در دنيا و رصد کردن اين فرايند؛
- مطلع شدن از قوانين و اثرگذاري بر آنها (در بسياري از مواقع قوانين تصويب ميشوند و ما بياطلاع ميمانيم و يا در تصويب آنها چه در ايران، چه در دنيا و چه در کنوانسيونها يا سازمانهاي بينالمللي حضور نداريم و کاملاً با ايرادات عديده تصويب ميشوند)؛
- اطلاع از آخرين تکنولوژيها يا نوآوريهايي که در دنيا در موضوع باغداري يا تجارت اتفاق ميافتد؛
- انجام فعاليتهايي که بهدليل هزينههاي سنگين از عهده افراد خارج هستند و بايد به شکل جمعي انجام شوند؛ مثل بسياري از فعاليتهاي تحقيقاتي.
تمامي اين فعاليتها اثر سنگين و قابل ملاحظهاي بر درآمد اعضا دارند و به باور من اين اثر بيش از سي درصد در سال ميتواند باشد.
در ادوار پيشين فعاليت انجمن هيچگاه به اين نقطه نرسيديم که مشارکت با حداکثر کيفيت از سراسر کشور را داشته باشيم، اما انديشه حرکت به اين سمتوسو وجودداشت و تلاشها بر اين بود که فراکرماني و فعاليت انجمن در خارج از مرزهاي اين محدوده جغرافيايي تعريف شود. حداقل در اين زمينه يک چارچوب شکل گرفته بود.
اما امروز نبود چارچوب مشارکت و عدم همراهي ذينفعان، بازرگانان و باغداران اعم از اعضاي انجمن، اتحاديه خشکبار و خانه کشاورز و غيرعضوها در حل معضلات مشترک، ما را در يک چرخه باطل گرفتار کردهاست. اگر بخواهيم اين چرخه باطل را تصور کنيم اين چنين است:
مشارکت کم است افراد توانمند همراه نمي شوند نتيجه مثبتي حاصل نمي شودمشارکت کم ميشود سرخط
به عبارت ديگر، در مجموع کار مياُفتد به دست افراد با توان کمتر و لذا سطح و بهرهوري فعاليتها بسيار کاهش مييابد و تشديد نااُميدي فعالان پسته کشور به کاهش مشارکت منتج ميگردد و انجمن پسته ايران روزبهروز کوچکتر و از نظر فکري تهي ميگردد. البته عين آنچه در انجمن شاهد هستيم در اداره کشور هم با اين مسئله مواجه هستيم و نتيجه اين وضع در هر دو جا نمايان است!
براي من بسيار اين همساني جالب است که انجمن ما به لحاظ مديريت عين کشور ماست. براي من اينطور مينمايد که واقعاً خودمان داريم کشورمان را اداره ميکنيم، چون بيش از اين توان فرهنگي و سرمايه اجتماعي نداشتهايم. مجموعه پستهايهاي کشور نمونهاي از کل کشور هستند و واقعاً مشت نمونه خروار است.
براي برهم زدن اين چرخه باطل چه در انجمن و چه در کشور به فداکاري و احترام به افکار، ايدهها و نظرات متفاوت نياز است، تا بتوانيم با استفاده از خردجمعي به نتايج مثبتي دست يابيم و جلب مشارکت حداکثري را شاهد باشيم و روزبهروز اين چرخه مثبت تکرار و تشديد شود. بايد وقت بگذاريم، وقت بگذاريم و وقت بگذاريم و با يکديگر گفتوگو کنيم تا بهتدريج همه با هم قدمهايي برداريم که به نفع جامعه پستهاي و کشور باشد؛ البته اگر به نفع و خير جمعي باور داريم!
اميدوارم در سال جديد، افکار جديد و طرحهاي جديدي براي اينکه بتوانيم با مشارکت يکديگر کارهاي مثبتي رقم بزنيم داشتهباشيم و از پيله تنگي که دور خودمان تنيدهايم رهايي يابيم و بزرگتر شويم.