علي نظري
عضو هيأت امنا انجمن پسته ايران
ماهنامه شماره 34 - دی ماه 1397
1- باغداري پسته در ايران، عموماً در فلات مرکزي کشور واقع شدهاست. در فلات مرکزي خشکسالي و شور شدن آبها و کاهش مداوم آبدهي چاهها، معضل بزرگي است که روزبهروز بر وخامت و بحران آن افزوده ميشود.
اين معضل، ضرورت بهرهوري از آب را در مناطق پستهخيز کشور بيشتر ميکند. ميزان بهرهوري از آب در اکثريت کشورهاي پيشرفتة توليدکننده، چه بهدليل اقليم و چه بر اثر استفاده از روشها و تکنيکها و ابزارهاي باغباني و آبياري و ساير عوامل حداقل به يک متر مکعب به ازاي يک کيلوگرم پستة تَر رسيدهاست .
2- توليد سالانة پسته در دنيا از يک ميليون تن بسيار فراتر رفتهاست، توسعه باغات پسته در بسياري از مناطق دنيا از آمريکا و استراليا تا مراکش و اسپانيا و ترکيه، بهشدت در حال گسترش است و بعيد است رفتار بازار در مورد پسته با ساير مغزجات (مثل بادام) خيلي متفاوت باشد. در اينصورت قيمت پسته از اوج فعلي بهتدريج به سطوح پايينتر خواهد رفت و رقابت براي توليد ارزانتر جديتر خواهدشد.
3- از سوي ديگر، کمآبي در فلات مرکزي، قيمت معاملاتي و يا جايگزيني آب را از شکل فعلي (تقريباً بدون بها) تغيير خواهدداد. و به يکي از آيتمهاي مهم هزينهاي بدل خواهد کرد. ضمن آنکه بخاطر داريم در زمانيکه تنشهاي سياسي کاهش مييابد، معمولاً دولتها ترجيح ميدهند عليرغم تورم داخلي، قيمت ارز را ثابت نگهدارند. در چنين شرايطي قيمت تمام شدة توليد پسته به نسبت قيمتهاي فروش بسيار افزايش مييابد.
همة اين مقدمه را متذکر شدم که تأکيد کنم هر باغدار پسته در فلات مرکزي ايران بايد به هر طريق ممکن توليد خودش را به ضابطه عمومي باغباني، براي توليد معادل سه دلار به ازاي يک مترمکعب آب نزديک کند. بهعبارت ديگر، بر اساس قيمتهاي امروز بايد به ازاي مصرف سه متر مکعب آب (بدون محاسبه آب مورد نياز آبشويي)، يک کيلوگرم پسته خشک، بهعنوان حدود حداقل بهرهوري از آب، توليد نمايد. و اِلا به اشکال يا دلايل مختلف مجبور خواهدشد صحنه توليد پسته را ترک کند.
4- و اما وضع امروز اکثر باغداران با اين ضابطه چه مقدار فاصله دارد؟
هر يک از ما ميتوانيم دوري يا نزديکي خودمان را با اين ضابطه بسنجيم. وضيعت عمومي مصرف آب که در اکثر باغات متوسط و نه باغات کمبارده ما جاري است، در يک دوره مثلاً 5 ساله، بهطور متوسط حدود 12-15 مترمکعب به ازاي يک کيلو پسته خشک ميباشد که نشان از فاصله زيادي است؛ حدود 5 تا 4 برابر بيشتر که با حدود مورد انتظار داريم.
5- اما چگونه ميتوانيم اين فاصله را جبران کنيم؟ آيا هيچ دستورالعمل تدوينشده يا فرمول تغذيه و يا توصيه روشني از هرس يا اصلاح خاک و ساير عمليات وجود دارد که با عمل به آن بتوانيم اين فاصله بسيار زياد از سوي عملکرد را پر کنيم؟
واقعيت اين است که هيچ فرمول مطمئني که بتوان براي حتي اکثر باغات تجويز کرد، وجود ندارد. علت آن هم پيچيدگي بسيار خاک، گياه، اقليم، آب و ارتباط اين عوامل با يکديگر است. اين پيچيدگيها بهحدي بالا است که بارها شاهد بودهايم که اِعمال يک فرمول تغذيه در يک گوشة يک باغ به فاصله چند ده متر از گوشه ديگر باغ، اثرات مختلفي داشتهاست. در کنار اين پيچيدگي، عدم يکنواختي ژنتيکي پايه و پيوند در باغات پسته ايران مشکل را دو چندان ميکند. ساليان بسيار طولاني است که در کشورهاي پيشرفته براي کاهش اين مشکل با روشهاي مختلف فني و تکنولوژيک، پايههايي که کشت ميکنند حداکثر شباهتهاي ژنتيکي را دارند و بههنگام پيوند نيز به پيوندکها از يک درخت يا از درختان با ساختمان ژنتيکي يکسان ميگيرند. ما متأسفانه در اين بخش نيز آنچنان عمل کرده و ميکنيم که پدران ما در دهها سال پيش عمل کردهاند. بنابراين، تنها راه عبور ما از اين مسير، بکارگيري تحقيقات کاربردي و اختصاصي براي هر منطقه يا هر ناحيهاي که شباهتهاي حداکثري به لحاظ نوع خاک و آب و اقليم و ساير عوامل دارند .
تحقيقات در باغباني پسته را به چند دسته ميتوان تقسيم کرد:
1) تحقيقات پايهاي و علمي:
اين نوع تحقيقات از عهدة بخش خصوصي خارج است و بايد بخشهاي عمومي آن را عهدهدار شوند. معمولاً اين موضوعات زمان بسيار طولاني، بيش از ده يا پانزده سال، نيازمند است و نتايج آن براي عموم باغداران قابل استفادهاست. مثلاً، انتخاب پاية مناسب اقليم ايران که به شوري متحمل باشد، سرماي تا 20- درجه سانتيگراد را در زمستان تحمل کند، زمان خواب آن در پاييز مناسب اقليم ايران و در اوايل آبان باشد و نسبت به نماتد يا فيتوفترا (گموز ) يا ديگر بيماريها مقاوم باشد. ضمناً، رشد مناسبي داشتهباشد که دوره باردهي اقتصادي را از 8 سال فعلي به 5 سال يا کمتر کاهش دهد. اين نوع مطالعات و تحقيقات بسيار زمانبر و با سعي و خطاهاي فراوان همراه است و سرمايهگذاري زيادي را مي طلبد.
به عنوان مثالي ديگر، معرفي پيوندک مناسب با اقليمهاي مختلف قابل ذکر است؛ هم اکنون پستهکاري از مرزهاي شمالي ايران در آذربايجان غربي يا سيستان و بلوچستان و تا نزديکي بندرعباس و در شرق و غرب کوههاي زاگرس در حال رواج است. در اين تنوع اقليم شايد بشود اين تنوع را به 5 پهنه مختلف به لحاظ نياز سرمايي و نياز گرمايي و دوره گلدهي و تاريخ گلافشاني تقسيمبندي کرد. بنابراين، بايد از ميان دهها پيوندک و رقم که بهطور طبيعي در طي هزاران سال در ايران و ساير کشورها بهوجود آمده، بهترين آنها را که با پايه مناسب و اقليم مناسب تطبيق داشته باشد و بهترين عملکرد را بدهد، شناسايي و معرفي نمود.
اين موضوع هم اکنون نيز بهدليل تغييرات اقليمي شديدي که در مناطق پستهکاري با آن مواجه هستيم، بسيار ضروري است. از اين دست موضوعات عمومي که نيازمند تحقيقات طولاني مدت است، بسيار زياد داريم که صنعت پسته به آن نياز شديد دارد.
2) تحقيقات کوتاه مدت با انتظار يافتن نتيجه در حدود 3 تا 5 سال
مانند روشهاي مبارزه با آفات، يافتن موثرترين روش جبران نياز سرمايي، بهترين روش هرس درختان بالغ و يا روشهاي هرس براي افزايش عملکرد.
3) تحقيقاتي که بايد هر باغدار با توجه به ويژگي آب، خاک و درختان موجود در باغش انجام دهد.
تحقيق در خصوص دامنة بسيار وسيع ويژگيها و پيچيدگي خاک، از تنوع مواد معدني يا آلي با ميليونها ميکروارگانيزم مختلفي که در خاک زندگي ميکنند و يا تنوع بسيار زياد ساختار دانهبندي خاک که مجموعاً محيط بسيار متنوعي را براي فعاليت درخت فراهم ميسازد را شامل ميشود. بههمين نحو، ويژگي شيميايي آبهاي مختلف هميشه انتخابهاي بسيار متعددي را براي باغدار ايجاد ميکند که انتخاب بهترين عملکرد، نيازمند بررسيهاي دقيق و محلي در هر گوشه يک باغ است. بنابراين، در صورتيکه هر باغدار بخواهد ضابطههاي حداقلي بهرهوري را کسب کند، لازم است که از طريق کسب اطلاع از نتايجي که در ساير باغات يا مراکز تحقيقاتي بدست آمده، موارد را در سطح چند درخت، در باغ خودش بيازمايد و نتايج آنرا از طريق کارشناسان آمار تحليل نمايد و در صورت موثر بودن و اقتصادي بودن آن تيمارها، در سطح کل باغ اجرا نمايد. بديهي است، اين روش زمانبر است و با سعي و خطا همراه است. ولي حرکتي است رو به جلو و بهتدريج به حداکثر قابليت باغ دسترسي پيدا ميکند. هم اکنون، اکثر باغداران علاقمند و موفق، کم و بيش اين شيوه را براي بهبود عملکرد باغ خودشان انجام ميدهند، ولي متأسفانه از تکنيکهاي آماري براي اطمينان يافتن از تحقيقات و بررسيهايي که انجام ميدهند، استفاده نميکنند و به مشاهده کفايت مينمايند. که البته احتمال خطا در مشاهده بسيار زياد است و قابل اطمينان نيست.
اگر اين فعاليت با يک حداقلي از دانش همراه باشد، بر سرعت دسترسي به موثرترين رژيمهاي تغذيه يا اصلاح خاک و کود و هرس و غيره ميافزايد و با هزينههاي بسيار کمتري به نتايج مطلوب ميرسد. بههمين دليل است که در کشورهاي پيشرفته در علم باغباني، صاحبان و مديران باغات هر منطقه در تعاونيهايي عضو هستند که تمام امور فني و تحقيقاتي هر باغ را تعاونيها عهدهدار ميشوند. در اين تعاونيها، متخصين مختلفي از خاک و آب و تغذيه و آفات و ساير علوم وجود دارند که به کل اعضا اين خدمات را ارائه دهند. واقعاً بدون وجود اين کارشناسان خبره در کنار صاحبان و مديران باغ و عدم دسترسي به حدود بهينه فوق، اين مسير با دشواريهاي زيادي همراه است. بهرهوري اندک ما که در حدود 15 تا 20 درصد حد انتظار است، بههمين دلايل ميباشد .
در کنار اين ناکارآمديها، تنوع ژنتيکي که در پايهها و پيوندهاي پسته ما -که به آن اشاره شد- وجود دارد نيز مشکل را چند برابر ميکند. پايهها با ويژگي ژنتيکي متفاوت، سبب ميشوند که نتوان يک نوع تغذيه را براي کل باغ تجويز نمود؛ چرا که توان جذب و دفع عناصر مفيد و مضر هر گياه به ويژگيهاي ژنتيکي آن بستگي دارد؛ مثلاً، يک پايه قدرت بسيار خوبي براي جذب کلسيم دارد يا مقاومت بسيار خوبي در مورد عدم جذب بُر يا سديم دارد و مقاومت خوبي به خشکي و کم آبي دارد. ولي پايه ديگر عکس اين ويژگيها را دارد. در باغبانيهاي پيشرفته، دهها سال است که از طريق تکنولوژي کشت بافت يا تلقيح کنترلشده براي توليد بذر، سعي ميکنند اين تفاوتها را به حداقل برسانند و باغداران براي تأمين پيوندک هميشه پيوندکها را از باغات مادري که کاملاً توسط نهادهاي عمومي کنترل شده و از تيماري و آفات و تداخل ارقام و ... مراقبت ميشوند، تهيه ميکنند. صاحبان باغات مادري که فروش پيوندک را انجام ميدهند، پيوندکهاي خودشان را از باغات يا گلخانههاي خزانه ارقام که از هر رقم چند گياه بهصورت هسته اوليه (Pre base) توسط دولت يا نهادهاي عمومي نگهداري ميشوند، دريافت و تکثير ميکنند. بنابراين، هر باغدار که يک رقم را در باغ خودش پيوند ميزند و نام رقم او مثلاً احمدآقايي است، تقريباً تمام آنها که پيوند احمدآقايي که در باغات مختلف وجود دارد از يک درخت است که در محل مشخص و تحت نظر نهادهاي عمومي مراقبت ميشود، پيوندشان تأمين شدهاست. لذا برنامه تغذيهاي که براي پيوند احمدآقايي روي پايه معيني که به اين ترتيب توليد شده، داده ميشود. حداقل از منظر گياهشناسي اين اطمينان وجود دارد که از نظر گياه يکسان است، ولي وضع ما در ايران با اين حداقلهاي ضروري باغباني فاصله بسيار دارد و هيچکس نميداند اصل رقم احمد آقايي کجا است. اينجانب 7 نوع رقم را در کنار يکديگر جمعآوري کردهام که همه آنها را به نام احمدآقايي ميشناختهاند. اين آشفتگي، نيازمندي ما را به تحقيقات بيشتر و بيشتر ميکند.
در مورد پايه، وضع از اين هم اسفبارتر و تأسف بارتر است. بهدليل دو پايه بودن درخت پسته که درخت نر از ماده آن جدا است و نرها هيچ شناسنامهاي ندارند، همچون درختان ماده، و قدمت هزاران سال درخت پسته که در بوم ايران زندگي کردهاست، انواع نرها با انواع مادههاي مختلف تلقيح کرده و هزاران رقم را بهوجود آوردهاند. هر کدام بهصورت تصادفي به عناصر مختلفي از مواد معدني يا آلي يا بيماريها مقاوم يا مستعد هستند؛ که هيچکدام شناختهشده نيست. اين بذرها هر کدام در باغات پسته ايران يک درخت کاملاً مستقل هستند که به هيچوجه امکان پيچيدن يک نسخه واحد براي تمام اين پايهها آنطورکه اطمينان داشته باشيم درختان پاسخ يا عکسالعمل يکسان نشان دهند، وجود ندارد .
غرض از اشاره به اين پيچيدگيها، توضيح اين مطلب است که چگونه است که توليد متوسط کشور ما در حدود متوسط 500 کيلو تا يک و نيم تن فعلي متوقف شدهاست.
در آمريکا تقريباً تمامي اين اشکالات اوليه فوقالذکر را رفع کردهاند و عملکرد متوسط 3.5 تن در هکتار است، باغداران فراواني با عملکرد متوسط 6 يا 5 تن وجود دارند و باغداران زيادي هم بهدليل اقليم و يا شرايط يا مديريت نامناسب، عملکرد 1 يا 2 تن دارند.
بهعنوان مثال، آمريکاييها در حدود سالهاي 50 شمسي که تحقيقات در مورد پسته را آغاز کردند از اقصي نقاط دنيا پيوندهاي مختلف پسته را جمعآوري کردند و اولين باغات را روي يک نوع پسته وحشي که بومي آن در شمال آفريقا بود پيوندزدند و تحقيقات طولاني به لحاظ مقاومت به بيماريها و سرعت رشد و باردهي و کارهاي مورد نياز خودشان را انجام دادند. بعد از مدت کوتاهي، مجدداً يک نوع پايه ديگر وحشي که بومي مناطق استوايي است بهنام اينتگريما انتخاب و انواع پيوندها را روي آنها اين آزمايشات را انجام دادند و همزمان بر روي انواع هيبريدهاي پايههاي وحشي هم مطالعه ميکردند (منظور از هيبريد تلقيح کنترل شده اين پايههاي وحشي با يکديگر بهصورت تجمعي و تک به تک) تا به امروز هم اين فعاليتها ادامه دارد. آخرين پاية معرفي شده آنها از تلقيح دو درخت خاص آتلانتيکا و اينتگريما است و امروز بيش از 90 درصد باغات بارده آمريکا از اين پايه است.
اين مسير را عيناً در مورد گردو نيز طي کردهاند و پايهاي بهنام پارادوکس را توسعه دادند. کمتر از بيست سال پيش، درخت گردويي در منزل يکي از باغداران بهنام ولَک (vlach) يافتند که ويژگيهاي بسيار خوبي به لحاظ رشد، مقاومت به شوري و گرفتن پيوند دارد. اين پايه پس از گذراندن موفق تستهاي مختلف اکنون بهصورت کشت بافت درحال توسعه است.
در کشور ما، رسيدن به اعداد بالاي برداشت بهعنوان متوسط کشور دور از ذهن است، مگر آنکه براي رفع اين معضلات دست به دست هم بدهيم و بهتدريج آنها را مرتفع نماييم .
انجمن پسته، موقعيت بسيار عالي و استثنايي براي حرکت در اين مسير را دارد و سپردن حل اين معضلات به دولتها سرابي بيش نيست؛ چنانچه عملکرد دولتها را در اين 40 سال و قبل از آن شاهد بودهايم.
اقدام بسيار ضروري و پسنديدة انجمن در راهاندازي پروژههاي تحقيقاتي مشترک باغداران و پژوهشکده پسته و انشاالله در آينده با دانشکدهها و اساتيد دانشگاهي، نويد بخش مسير درستي است که در حفظ و تداوم آن اميدهاي زيادي است.