خادمان فروتن پسته

  

شاید باور آن برای بسیاری سخت باشد که بدانند برخی از عمیق ترین تحولات و شماری از موثرترین ابتکارات صنعت فرآوری پسته ایران نه حاصل کار صنعتگران مرتبط با پسته، که حاصل عشق سرشار دامپزشکی است که عمر خود را نه در بهره جویی از میراث پدری، که در راه اعتلای آن صرف کرده است. اگر چه خود تأکید دارد که "من تنها از فکر دیگران نهایت استفاده را کردم" اما به حق صنعت فرآوری پسته ایران، به آن معنی که امروز می شناسیم، وام دار مردی است که در سکوت و به دور از هیاهو، مفهوم فرآوری پسته را تغییر داد.

حمید فیضی
دبیر کل انجمن پسته ایران

               

آقای دکتر ممکن است کمی از خودتان بگویید.
من علی وثوقی دكتر دامپزشك و فارغ التحصیل دانشگاه تهران در سال 1349 هستم. آن زمان فقط یك دانشگاه دامپزشكی در ایران بود. من بعد از
فارغ التحصیلی قصد داشتم به آمریكا بروم ولی بدلیل آنكه پدرم از كار كناره گرفته بود، رفتن من منتفی شد و ازدواج كردم و ماندم. در واقع به دلیل از كار افتادگی پدرم مجبور شدم راه ایشان را ادامه بدهم.
  پدرتان در كار پسته بودند؟
بله از سه، چهار نسل قبل در كار پسته بودند. پدربزرگم هم در كار پسته بود و باغ پسته داشت.آن موقع فقط در رفسنجان باغ داشتیم. در مناطق لاهیجان، محمدیه، ركن آباد، معز آباد و علم آباد و اسدآباد رفسنجان هرجایی یك دانگ، نیم دانگ، كمتر یا بیشتر، باغ داشتیم. باغات خرده مالكی بود.
 ممکن است نحوه فرآوری پسته را در آن زمان تشریح فرمایید.
من از سال 50 شمسی به صورت مستقل در پسته كار كردم و از همان روزهای اول، فرآوری را یكی از مشكلات پسته می دانستم. در آن زمان فقط یك وسیله ماشینی در پسته بود. یك چرخ آبی بود كه پسته كال را پوست می گرفت. این چرخ را آقای بهشتی در رفسنجان ساخته بود و جزء اولین سری ماشینهای پوست گیری بود. از روی چرخ های دیگر كپی و برای پسته تنظیم شده بود و خوب جواب داد. اوایل تنها عده ای از این چرخ استفاده
می كردند. همه نداشتند و خیلی ها پسته را با چوب می كوبیدند تا پوستش را جدا كنند.
  این چرخ همه پسته ها را پوست می كند؟
خیر. رسیده ها را كه با دست می شد پوست گرفت، جدا می كردند. پسته های كالی را كه با دست
نمی شد پوست گیری کرد، دانه دانه می کردند و در چرخ های آبی می ریختند.
بعد از این دستگاه، كارخانه آقایان ابراهیمی در كرمان چرخی را که به نام سركارآقايی معروف شد ساختند. صحبت قبل از سال50 است. آنها می خواستند چرخی درست كنند كه پسته را دانه كند. و بعد، این دانه ها توسط چرخ بهشتی با آب پوست گرفته شود. وقتی امتحان كردند، دیدند تعدادی از این دانه ها پوست می شود. بنابراین دستگاه را تكمیل کردند. این دستگاه به نام "رسیده پوست كنی"  معروف شد. این چرخها، استوانه ای بودند و طول استوانه حدود یك متر بود. بعد چرخ ها را بزرگتر كردند و طولشان را به حدود 140 تا 150سانتیمتر رساندند. پسته را با خوشه در این دستگاه می ریختند و یك نفر هم پسته را به هم می زد تا دستگاه پسته را خرد نكند و پس از پوست کنی، دانه های پوست شده و نشده را به صورت مخلوط می ریختند جلوی كارگر روی زمین. دانه های خندان رسیده توسط کارگران جدا می شد و بقیه داخل چرخ آبی (چرخ بهشتی) ریخته می شد تا پوست گیری شود. کارگر بر اساس وزن دانه های جدا شده، اجرت می گرفت. برای هر سه كیلو (1 من) 2 زار (2 تا یك قرانی) بود. یادم می آید از سالهای 40 شمسی هر سه كیلو 4 قران مزد می گرفتند. در واقع برای یك من پسته پوست شده خندان که تحویل می دادند این مزد را می گرفتند. البته بدلیل استفاده از چرخ پوست گیری، راندمان كارشان بالا رفته بود. پسته هم زیاد شده بود.
 چرا پسته زیاد شده بود؟
 مسئله این است كه پسته در تولید و توسعه یك مرتبه فوران كرد. علت اصلی آن بود که در زمان اصلاحات ارضی می خواستند املاك را بگیرند و چون باغ شامل اصلاحات ارضی نمی شد مالكین سراغ باغ ریزی رفتند.  در سالهای بین 40 تا 50 شمسی کشاورزان  به طرف باغ ریزی هجوم آوردند و بعد از 17تا 18 سال كه درختان رشد كردند، در سالهای  حدود 60  بود كه آثار آن در تولید خود را نشان داد. قبل از آن، تولید پسته ایران خیلی
 پایین تر بود. قبل از سال 50 تولید در حد چند هزار تن بود. كمتر از 10 هزار تن بود. شاید در حدود 6 تا 7 هزار تن بود. در آن زمان پسته ای نبود. همه اش با دست پوست گرفته می شد.
 در واقع با آمدن چرخ سرعت کار بیشتر شد؟
 البته چرخ فقط پوست می گرفت و به صورت مخلوط می ریخت بیرون. مابقی كار با دست انجام می شد. پسته هایی كه پوست گیری شده بود را می ریختند جلوی كارگر و كارگر، پوست شده های خندان را جدا می كرد و مزدش را می گرفت. بقیه هم
می رفت داخل چرخ آبی كه آقای بهشتی ساخته بود. در چرخ آقای بهشتی كالهایی كه دهن بست بودند پوست گیری می شدند که البته مقدار كمی خندان هم داخلشان بود. این چرخ ها خیلی خوب و تمیز پوست گیری می كرد و پسته را تمام پوست شده و تمیز  بیرون می داد. قبل از آن، پوست پسته كال را با كوبیدن جدا می كردند که بسیار بد شكل می شدند و به آن پسته معمولی می گفتند.
در مرحله بعد پسته را توی مخزن آب می ریختند.  مخزن از جنس گالوانیزه (گوكی) بود. دهنه مخزن حدود یك متر و عمقش حدود 90-80 سانتیمتر بود. پایین مخزن تنگ تر و بالای ظرف گشادتر بود. با دست روی پسته ها می زدند. پسته های پوك روی آب می آمدند و جدا می شدند. با یك سبد پسته هایی را که وسط آب مانده بودند و نیم مغز بودند به عنوان پسته روآبی جدا می كردند. آنچه كه ته ظرف می ماند پسته های ته آبی بودند كه سنگین و مغزدار بودند. اینها را روی زمین پهن می كردیم توی آفتاب. وقتی خشك می شدند می آوردند به اصطلاح نمره می كردند یعنی جدا سازی انجام می دادند. این جدا سازی به صورت دستی و به وسیله كارگر انجام می شد. خندان و دهن بست و روآبی هایی كه نیم مغز بودند را  جدا می كردند. پسته خندانی كه در این مرحله جدا می شد با پسته خندانی كه به وسیله دستگاه جدا می شد و آن خندانی كه ته مخزن جدا می شد همه را با هم مخلوط می كردند و به عنوان پسته خندان در بازار می فروختند. پسته های دهن بست را نیز آب خندان می كردند. ابتدا آنها را می خیساندند و وقتی كه نرم می شدند با قیچی هایی كه در بازار آهنگران رفسنجان درست شده بود دهنشان را باز می کردند. این روال در سالهای 50 شمسی و حتی تا 1354 در همه جا همگانی بود. پسته روی زمین بود و تشتی بود و سبدهایی که برای حمل و انتقال و شستشو استفاده می شد. این سبدها از چوب انار یا چوب بادام تلخ در كوهستان های اطراف رفسنجان بافته می شد و منفذهایی داشتند برای خروج آب.
 من شنیده بودم كه در قدیم پسته را با دندان خندان می کردند.
این صحبت مال بیش از 50 سال گذشته است. زمانی كه من بچه بودم و حدود 8-7 سال داشتم این صحنه را دیده بودم. بعداً هم كارگر فهمیده شده بود و هم به خاطر بهداشت و سلامت، جلوی این كار گرفته شد.
  اتفاق بعدی در بهبود وضعیت فرآوری چه بود؟
در آن زمان كارگاه ها، كارگاه های كارگری بودند نه صنعتی و خیلی بهداشت رعایت نمی شد. كارگر با بچه اش به سركار می آمد و همانجا صبحانه
می خورد. در همانجا میوه هم می خورد و پوست میوه را هم می ریخت داخل پسته ها. گاهی اوقات تكه ای نان، پوست انار یا حتی در بعضی مواقع دسته كلید هم قاطی پسته ها می شد و می رفت آن طرف مرز. سال 60 یا 61 بود كه من به كانادا، اسپانیا و چند تا كشور رفتم تا پسته ام را بفروشم. گفتند ما پسته ایران را نمی خریم. اوایلی بود كه پسته آمریكا آمده بود در بازار. گفتم چرا؟ یكی شان كشوی میزش را كشید و گفت اینها در پسته شماست (باندزخم، تكه نان، پوست انار و...) و گفت مشخص است كه این پسته در كارگاه صنعتی و موادغذایی فرآوری نمی شود. این پسته یك جایی در خانه با حضور بچه فرآوری می شود. جایی كه هم زندگی می كنند و هم پسته را فرآوری می كنند. در دو كشور این را به من نشان دادند در اسپانیا و كانادا. این كار به مزاق من خوش نیامد. همان موقع دو، سه كار انجام دادم. اول اینکه یک نوار نقاله درست كردم تا پسته ای كه از چرخ بیرون می‌ آمد به جای اینكه روی زمین ریخته شود، روی نواری كه 12 متر بود بریزد. در حدود 20 كارگر در دو طرف نوار می نشستند و پسته ی خوب را جدا می كردند.
  این نوار را چه كسی برایتان ساخت؟
خودم ساختم.
  مگر شما در كارهای صنعتی هم بودید؟
نه، نبودم ولی ساختم. فقط یك دوست آمریكایی كتابی به من داد مربوط به صنایع غذایی كه عكسهایی هم از سیستم های خشك كن،
سیستم های ماشین آلات كشاورزی و فرآوری داشت و یک شكل هم از یک بالابر نواری داشت. در بازار تهران نوار نقاله را كه ژاپنی بود گرفتم. اول به عرض 80 سانت گرفتم و آوردم دیدم دست كارگر به وسط نوار نمی رسد و مقداری پسته از وسط نوار می رفت و تمیز نمی شد. عرض نوار را 60 سانت گرفتم و غلتك و موتور را هم روی آن بستم تا توانستم آن را راه بیندازم.
  این کار چه تاثیری بر وضعیت فرآوری گذاشت؟
پسته ها، خوب جدا می شدند و دیگر به كارگرانی كه پسته را جمع می كردند به صورت وزنی مزد نمی دادیم.
مسلماً كارگری كه در ابتدای نوار نقاله و نزدیك دستگاه بود می توانست پسته بیشتری جمع آوری كند لذا كارگران به صورت روز مزدی اجرتشان را دریافت می كردند. در آن زمان مزد مردها 7-6 تومان و مزد زن ها 4-3 تومان بود. کارگران پسته های خوب را جدا می كردند و در سبدهای چوبی كه كنارشان بود می ریختند.
 قدم بعدی چه بود؟
یكسال بعد از ساخت نوار نقاله به فکر ساخت خشک کن افتادم، سالهای 54 یا 55 بود، دقیق در خاطرم نیست. این خشک کن متشکل از كانالی به طول 20 متر و عرض و ارتفاع 2 متر بود که واگن های پسته در آن قرار می گرفت. جنس آن از آجر و سیمان بود و فقط دو در فلزی كشابی داشت. واگن ها داخل تونل می رفتند و درب بسته می شد طوری كه وقتی درب بسته می شد، دالان فیكس واگن ها بود. آدم به راحتی می توانست داخل واگن ها برود. یك نفر جلوی دستگاه می ایستاد و با قلابهایی كه به شكل S درست كرده بودم واگن اولی را جلو می كشید و واگن بعدی را از در وارد تونل می کرد. درب آخر كمی باز بود به اندازه ای كه رطوبت خارج شود.
در هر واگن 60 سینی قرار داشت. نقطه جوش، توریها و ورقه ها را خریداری كردم و به یک کار گاه  صنعتی در كرمان دادم برایم سینی ساخت.
واگن ها را هم ایشان برایم ساختند. پسته ها را همینطور كه سبد سبد پر می شدند می ریختیم داخل سینی ها. در هر سینی حدود سه كیلو پسته می ریختیم. یعنی 180 كیلو پسته ای كه پوست شده و خندان بود درون واگن ریخته می شد. یك واگن می رفت توی دستگاه، یكساعت بعد واگن بعدی می رفت داخل و واگنی كه داخل بود جلوتر می رفت. هیتری را هم برایم ساختند. مشخصات هیتر را به آقای دكتر اوحدی در تهران دادم و برایم ساخت. آقای دكتر اوحدی پسر اوحدی معروف است كه پیوند فندقی مال پدرشان بود. هیترهایی كه حالا  ساخته میشوند بیشتر از 8-7 سال کار نمیکنند اما آن هیتر 30 سال کار کرد.
 بعد در انتهای كانال، هواكشی بود كه هوا را می كشید از داخل كانال و می داد توی هیتر. در واقع هوا در كانال دور می زد. آقای اوحدی الگوی آن را به من داد. از اول تا انتهای دالان 10 ساعت طول می كشید تا پسته با حرارت 60 درجه خشك شود. بادی كه تولید می كرد باد 60 درجه بود. در ابتدا فكر می كردیم 10 ساعت لازم است تا پسته خشك شود. بعد دیدیم كه با 8 ساعت هم می شود، ولی پسته ها را با واگن به مدت یكساعت می گذاشتیم در هوای آزاد تا اینکه با از دست دادن حرارت، رطوبت آنها بیرون برود. دیگر در میدان پهن نمی كردیم. وسیله ای درست كرده بودم قیف مانند و سینی ها را درون قیف خالیمی كردیم. یك گونی زیر قیف قرار می گرفت و پسته ها در گونی ها ریخته و پر می شد و همان جا سرگونی دوخته می شد و گونی بعد به همین منوال. پسته ای كه به این شكل می دادیم بیرون، پسته بسیار زیبایی بود و بازار خوبی داشت.  سالیانه  60-50 تن در سال بود و بیشتر تولید از طریق بازار تهران فروش میرفت .
 طرح و ایده از شما بود؟
بله. قبل از من هیچكس نداشت. بعداً یكی دو نفر دیگر هم درست كردند از جمله آقای حسین فلاح که از باغداران بزرگ منطقه نوق بودند و چند سال پیش فوت شدند.
 آیا ارزش داشت برای این محصول محدود چنین هزینه ای كنید؟
در آن زمان من برای این كارها ذوق داشتم. زندگی پدرم هم دستم بود و از لحاظ مالی مشكلی نداشتم. آن زمان نزدیك 100 هزار تومان برای ساخت این دستگاه خشك كن هزینه كردم. یادم می آید در سال 55 در فصل برداشت بارندگی شد و عده زیادی از مالكین بزرگ كه پسته شان را گذاشته بودند روی میدان تا خشك شود به ناچار روی به من آوردند. من چیدن  و خشک کردن پسته خودم را تعطیل كردم و پسته های آنها را خشك كردم.
 با همه این اقدامات هنوز تا ایجاد یک خط کامل فرآوری فاصله زیادی باقی بود.
بله. اتفاق بعدی در همان سالهای حدود 55 افتاد. در آن سالها تعاونی با شركت سورتكس قرارداد بست و یکسری دستگاهها برای جداسازی پسته آورد. در واقع یك خط كامل بود كه پسته ها را داخل آن می ریختیم و دستگاه، دهن بست و خندان را جدا می كرد. علاوه بر آن در قسمتی دیگر دهن بست ها را می خیساندند و با فشار و پرس آب خندونمی كردند و دوباره خشك می كردند. اما این دستگاهها خیلی برای تعاونی كار نكرد.
  چرا؟
تعاونی در آن زمان سالنی ساخت و حدود 400 هزار تومان هزینه سالن كرد و تشكیلاتی را نصب كرد. در سال 57 دستگاه را آورد که مصادف شد با انقلاب و تعاونی تعطیل شد تا سال 61 که دوباره شروع به كار كرد. نه مدیریت بود و نه تكنولوژی خیلی پیشرفته ای داشت. دستگاه هایی كه آورده بودند مخصوص پسته نبود. برای محصول دیگری ساخته شده بود. می بایست 5 تا 6 دستگاه پشت سر هم كار می كرد تا كار یكی از دستگاه های امروزی را انجام دهد. تعاونی چون می خواست وارد بازار جهانی شود، می خواست چیزی برای نمایش داشته باشد و بگوید كه كار ما با ماشین و به صورت مكانیزه و بهداشتی انجام می شود. این تشكیلات سرنخ داد به صنایع پسته رفسنجان كه می شود كارهایی انجام داد. فوراً در سال بعد صنعت گران كوچك رفسنجان جداكن هایی با سوزن های نساجی ساختند. سوزنهای نساجی را از دستگاه هایشان جدا كردند و در موكت فرو كردند. كم كم موکت به لاستیك و سوزن به میخ هایی خاص تبدیل شد. این دستگاهها حدود 96 درصد پسته خندان را از دهن بست جدا می كرد. این صحبت مال سالهای 63-62 به بعد است. در آن زمان كارخانه سركارآقا هم که بعداً شد متین، این دستگاه ها را با یك طرح خاص كه خود طراحی كرده بود در كرمان می ساخت.
در آن زمان صنعتگران  شروع كردند به توسعه ماشین آلات. ولی دستگاهها پراكنده بودند و هیچكس به این فكر نبود كه یك خط پیوسته را از لحظه ای كه پسته وارد کارگاه میشود تا مرحله  خشک شدن  تولید كند.
حدود سال 63-62 بود. در این زمان من سیستم خشك كن دیگری را طراحی کردم. طرح آن را در  كتاب دوست آمریكایی ام دیدم. اصل سیستم این بود که موادی که می خواستیم خشك شود بین دو جداره ریخته می شد و از یك طرف هوای گرم می دمید و از طرف دیگر باد خارج می شد و گرمایی كه به محصول داده می شد باعث می شد كه رطوبت محصول گرفته شود. من اول این دستگاه را به شكل چهارگوش ساختم و وقتی دو جداره را داخل هم می گذاشتیم، گوشه ها فاصله شان زیادتر از مركز می شد. یكسال كار كردم و چون پسته هایی كه در حاشیه می ماند خشك نمی شد، دستگاه را تغییر شكل دادم و به صورت گرد درآوردم. در این خشک کن دو استوانه داخل هم بودند. یك استوانه بیرونی که محیط آن 6 متر بود و یک استوانه داخلی با محیط 3 متر و 20 سانت. فاصله بین دو جداره هم حدود 25 سانت بود. استوانه به صورت ایستاده بود و كانال باد داخل استوانه داخلی می رفت و باد در تمام منافذ این خشك كن تقسیم می شد. این خشک کن را با این نیت درست كردم كه پسته به صورت پیوسته از بالا ریخته شود و از پایین تحویل گرفته شود. منتهی حركت طوری بود كه دانه های تر قاطی پسته های خشك می شدند، بنابراین 2 تا 3 عدد خشک کن را كنار هم گذاشتیم و با یک بالابر، پسته ها را از ارتفاع 8 متری داخل دستگاه ها می ریختیم كه به پایه وصل بودند و می شد زیرشان نوار گذاشت. منتهی  در این زمان هنوز مسئله جداسازی روآبی و زیرآبی مانده بود و هنوز خط كامل نبود.
 برای جداسازی روآبی و زیرآبی چکار کردید؟
پسته ای كه توسط چرخ سركارآقا پوست گرفته می شد، بدون اینكه پوست شده ها را جدا كنیم می ریختیم درون چرخ های آقای بهشتی. مشکل این بود که چرخ های سركارآقایی 6 تنی شده بودند، اما چرخهای بهشتی برای 2 تن خوب بودند.بنابراین لازم بود هم چرخهای آبی بزرگتر شوند و هم برای جلو گیری از خرد شدن پسته های خندان، دور چرخهای آبی کمتر شود. لذا من دور چرخ های بهشتی را كم كردم تا با آن متناسب شود. دور را به 170 دور رساندم. در این دور، رسیده هایی كه پوست نشده بودند را پوست می كرد و نخاله و آشغال پسته را می گرفت و پسته تمیز شده را بیرون می داد. به دنبال آن یك حوض آب درست كردم که تقریباً 2 متر در 1 متر طول و عرض آن بود. به محض اینكه پسته ها در مخزن آب ریخته می شد تمام خندان ها و پسته های سنگین می رفتند پایین و پسته هایی كه خشکیده و نیم مغز و سبک بودند می آمدند روی آب.
من محلی در لاهیجان رفسنجان درست كردم و چرخ سرکارآقایی را دو متر بالاتر از چرخ بهشتی گذاشتم. پسته ای كه از چرخ سركارآقایی می آمد، با نقاله می رفت داخل چرخ آقای بهشتی و از آنجا با یك نقاله كوچك می ریختیم داخل حوض و تمام خندان هایی که پایین می رفت از دریچه زیر حوض با یك نقاله بالا می آمد و در خشک کن ها ریخته می شد.
من اين مخزن را درست كردم تا پسته روآبي و زيرآبي از هم جدا شود. به اين دليل كه مي گفتم پسته هاي معيوب، زرد، سياه، بد فرم و پسته هايي كه روي درخت خشك می شوند باید جداسازی شود. جدا سازي اين پسته ها كار مي برد اما وقتي درون آب ريخته مي شد خودشان مي آمدند روي آب و از مسير جدا مي شدند. اين كار باعث مي شد تا هزينه كارگري در پسته زيرآبي پايين بيايد. بعداً در آزمايشگاه ها مشخص شد كه پسته هايي كه روي آب قرار مي گيرند آلودگي بيشتري به آفلاتوكسين دارند. برخی دوستان هم ديدند آمريكايي ها حوض ندارند گفتند ما هم نمي خواهيم و سيستم هايي درست كردند به اسم حوض خشك. پسته درون سيستم مي رفت و با باد جداسازي مي شد و مي گفتند حوض خشک کار حوض آبی را انجام مي دهد با این تفاوت که در حوض آبی پسته را داخل آب مي كنيد و آب آلودگي را به همه انتقال مي دهد. من گفتم اين حرف را نزنيد آفلاتوكسين در آب حل نمي شود. در سال هاي اولیه پس از تحریم، سيستم حوض خشک تقريباً بازار را گرفت و در وزارت كشاورزي شديداً توصيه مي شد كه از اين سيستم استفاده شود. معاونت وزارت كشاورزي آمدند در كرمان و گفتند به شما اجازه نمي دهيم از سيستم هاي آبي استفاده كنيد. شما بايد پسته را در حوض خشك، خشك كنيد. یعنی این آقا  نمي دانست كه حوض خشك براي جداسازي است نه براي خشك كردن. قضيه را درست متوجه نشده بودند و اصرار داشتند كه پسته ها در آب نباشد. آقاي كلانتري در وزارت كشاورزي آن زمان وزير بودند، آمدند به رفسنجان و در تعاوني به ايشان گفته بودند كه آقاي وثوقي مخالفت مي كند و مي خواهد حوضش را بگذارد. به من گفت كه چه اصراري داري كه با اين مكانيزاسيون پسته مخالفت مي كني؟ گفتم خلاف به عرضتان رسانده اند. من زندگيم را گذاشتم روي مكانيزاسيون پسته. آقايون مي گويند پسته را درون آب نريزيد. نظر من اين است كه پسته اي كه در آب ريخته شود 90 درصد آلودگي گرفته مي شود.  گوش نکردند و آلودگي به شدت بالا رفت و بالاخره تجديد نظر كردند و قبول كردند كه يك حوض به سيستمشان اضافه كنند.
حدود سالهاي 57  تا 60  آقاي بهشتي نخاله گيرهايي ساخته بود که عملا براي پوست كردن پسته خندان استفاده می شد. این نخاله گير هرچه مواد و ذرات پوست وآشغال بود مي ريخت زير دستگاه. من يك نوار نقاله به دنبال آن قرار دادم که اين پسته تر روی آن می ریخت. در آن زمان از دستگاه نم گير استفاده نمي كرديم. كارگرها، برعكس گذشته که بر روی زمین پسته های خوب را جدا می کردند، بر روی این نوار پسته هاي بد (پسته هايي كه زرد، خرد، سياه يا گوهايي كه پوست نشده بود) را جمع آوري می کردند و درون سبدي كه در كنارشان قرار داشت مي ريختند. در پسته اي كه باقي مي ماند دهن بست و خندان قاطي بود و همانطور که گفتم با بالابر درون خشك كن ريخته می شد و خشك مي شد و از زير خشك كن وارد دستگاه جدا كن مي شد. زير دستگاه جداكن گوني بود كه پسته را گوني مي كردند و مي بردند. در واقع اولين دفعه خط توليد اينجا تكميل شد و به اين طريق خط را پيوسته به هم وصل كرديم.
در واقع سال 61 شروع حركت ساخت ماشين آلات جداكن بود. مسئله يكي حوض بود كه بتواند مسير را تكميل كند و يكي هم نقاله و بالابر بود که من در فاصله سالهای 61 تا 65 شروع كردم به تکمیل کردن آن و اضافه كردن خط ها و خشك كن ها. پوست كن را مي خريدم اما ماشين آلات ديگر را خودم مي ساختم تا اینکه در سال 65، خط را براي خودم تكميل كردم. اما ما نمي توانستیم روزي بيشتر از 15 تن ضبط کنیم و مشکل آن بود که توليد داشت بالا مي رفت.
 آیا همه این اقدامات، ابتکارات شما بود؟
نه. اين كار، كار يك نفر نبود. من مي توانم بگويم براي سر هم كردن اين سيستم از فكر ديگران نهايت استفاده را كردم.
 بنظر می رسد که در این مرحله تا حدود زیادی خط کامل شده بود ولی هنوز ضبط پسته به آن مفهومی که الان می شناسیم در کار نبود. ظرفیت کار هم کافی نبود. درست است؟
بعد از انقلاب چاه هاي زيادي زده شد. سطح زيادي زير درخت رفت و از سال 67 و 68 به بعد حجم توليد يك مرتبه از 20 تا 30 هزار تن رفت بالاي 50 تا 60 هزار تن. مشكل آلودگي پسته به آفلاتوكسين هم کم کم جدی شده بود. به اين فكر افتادم تا جايي را درست كنم که كارگاه هاي كوچك لازم نباشد كار كنند. بنابراين به فكر ساخت ترمينال پسته  افتادم. وقايع و اتفاقات باعث شد تا بروم مهدي آباد رفسنجان. جايي كه نه مالك بودم و نه كسي مرا مي شناخت. جایی را از يك نفر خريدم به وسعت 1 هكتار. ساختماني ساخته بود براي ضبط پسته. 2 هكتار ديگر به اين ضبط اضافه كردم. در مجموع شد 3 هكتار. سال 68 شروع به ساختن ترمينال كردم. در سال 69 با دو خط كار را شروع كردم و در سال 70 آن را به 5 خط تبديل كردم تا براي فرآوري جوابگوی مشتريان باشد. در آن سالها تقريباً منحصر به فرد بودم. هيچكس در رفسنجان ترمينال فرآوري نداشت.
وقتي ترمينال را ساختم مسئله پسته تري كه داخل خشك كن هاي گالوانيزه مي رفت مشكل آفرين شده بود. همان زمان آقاي نخعي شركت ممتازان چيزهايي درست كرده بود كه بعداً‌ نم گير شد. اين دستگاه را به عنوان خشك كن ساخته بود و می خواستند پسته ظرف  ربع ساعتي كه از داخل دستگاه عبور مي كرد خشك شود. من دستگاه را ديدم و گفتم اين دستگاه پسته را خشك نمي كند.  فقط رطوبت پسته را مي گيرد. پسته براي خشك شدن 8 تا 9 ساعت وقت لازم دارد. در اين دستگاه نمي شد درجه را بالا ببريم. تركيبات مغز تغيير می کرد. من از اين دستگاه ها 5-4 عدد خريدم و بردم روي خط تا به عنوان رطوبت گير استفاده كنم. پسته در اين دستگاه ها رطوبتش گرفته مي شد و بعد مي رفت درون خشك كن هايي كه خودم ساخته بودم. اگر پسته تر را مي ريختيم داخل خشك كن هاي گالوانيزه، سياه مي شد و اين دستگاه هاي رطوبت گير باعث شد تا مشكلمان از اين لحاظ حل شود. عرض نم گير آقاي نخعي را به 2 متر تغيير دادم و گذاشتم جلوي خط تا پسته اي كه از حوض بيرون مي آمد بعد از نخاله گيري وارد نم گير شود.
داخل حوض آبي نوار نقاله اي بود كه پسته هاي خوب را مي برد پايين. نقاله اي كه درون كانال بود با استيل 2 ساخته مي شد و 2 تا غلتك داشت كه توي آب كار مي كردند و پسته را بالا مي‌ آوردند و مي ريختند داخل نخاله گير. بعد از اينكه پسته از داخل حوض بيرون مي آمد در حين اينكه نخاله گيري مي شد به وسيله دوشي كه روي نخاله گير بود شستشو داده مي شد و بعد به وسيله يك نقاله مي رفت داخل نم گير. بعد از نم گير دستگاه گوگیر قرار داشت که در ابتدا سوزنی بودند و بعد تسمه و آلومینیوم شدند و در حال حاضر از جنس استیل و به عرض دو متر می باشند که هم عرض نم گیر است و 95 درصد پسته های پوست نشده را جدا میکند. سپس نوار باز بینی قرار داشت که چند نفر دانه های پوست دار و نامناسب را جمع آوری می کردند. بعد از آن يك بالابرz، پسته را به بالای خشک کن ها برده و روي نقاله ای می ریخت که  اين نقاله، پسته را بین چهار خشک کن توزیع می کرد . بعد از خشك كن، سيلو مي شد. يك انبار ساختم كه 24 سيلو داشت و هر سيلو حدود 10 تا 12 تن پسته خشك را مي گرفت و همانجا خنك مي شد. آن زمان پسته را به ميدان نمی بردم، ولی بعدا فهمیدم که بهتر است 20 درصد از رطوبت آن با آفتاب گرفته شود. وزارت کشاورزی نظرش اين بود كه پسته را بريزيد در خشك كن تا خشك شود. من براساس تجربه اي كه داشتم نظرم آن بود که 70 تا 80 درصد رطوبت را بايد درون خشك كن گرفت و 20 درصد رطوبتي كه مي ماند بايد توسط هواي آزاد يا با يك فن باد زده شود تا خشك شود. براي اينكه 20 درصد رطوبت را بگيريم چند ساعت آخر، پسته را در آفتاب پهن مي كرديم و به اين صورت خشك مي كرديم. در هر صورت وزارت كشاورزي موافق نبودند. طوري شد كه زمان بازدید اتحاديه اروپا، به من گفتند تمام پسته روي ميدان را جمع كن. حتي رو آبي ها و دهن بست ها را. اين را مديركل كشاورزي كرمان گفت. بنابراين تمام پسته هاي تر را جمع كردم و گذاشتم در انبار.
  شما که خودتان برای اولین بار از خشک کن استفاده کردید، چرا مخالفت می کردید؟
فكر مي كنم براي ماندگاري پسته، حتماً بعد از اينكه 80 درصد رطوبت پسته گرفته شد باید به ميدان برود و آفتاب بخورد.
  از كي به اين فكر افتاديد كه پسته را بعد از خشك كن در ميدان آفتابي هم بگذاريد؟
در سال هاي 65-64 ژاپني ها آمدند و گفتند ما پسته خشك كني نمي خريم. گفتم چرا؟ گفتند خشك كن ها، اصل و اسانس پسته را مي گيرند. بعضی تجار هم می گفتند پسته اي كه در خشك كن مي رود در انبار نمي ماند و بیشتر از 6 ماه نمي توان آن را نگه داشت. درخشك كن ها براي اينكه زودتر خشك شود درجه حرارت را مي برند بالا روي 80-70 درجه و پوست پسته که در مدت كوتاهي خشك شده، از مغز جدا شده و اين موضوع باعث ايجاد پروانه هاي انباري مي شود. از طرفی ظرفيت خشك كن هايم جوابگو نبود و نمي توانستم پسته را طولاني مدت در خشك كن ها نگهداري كنم. دو خط داشتم كه هر خط 4 خشك كن داشت. تقريباً 50 تن پسته را كه پوست مي كردم، تعطيل مي كردم. مجبور بودم پسته اي را كه اول وارد خشك کن شده بود بعد از 5-6 ساعت خالي كنم.
 چرا به اين فكر نيفتاديد كه تعداد خشك كن ها را افزايش دهيد؟
نمي توانستم. يك خط، بيشتر از 4 خشك كن ظرفيت ندارد.
 چرا تعداد خطوط را زیاد نکردید؟
به صرفه نبود كه براي 20 روز یا نهايت 1 ماه كار، تعداد خطوط را توسعه بدهم.
  بعد از سيلوها چه كاري انجام مي شد؟
زير سيلوها دستگاه جدا كن و بعد از جدا كن غربال گذاشتم. پسته های نخودي و ريز با غربال گرفته مي شد و پسته های زيرآبي خندان بعد از غربال
مي ريخت روي نوار نقاله اي كه كارگران مي نشستند و بازبيني مي كردند و پسته هاي معيوب را جداسازي مي كردند. در بازار این پسته خندان و درجه 1 را قاطي مي كردند به عنوان پسته خندان ميدادند به بازار چين. ولي من هيچ زمان نتوانستم دست به چنين كار بزنم و پسته آشغال را به عنوان پسته خندان بدهم به بازار. متأسفانه كاري كردند كه بازار چين را هم داريم از دست مي دهيم.
  اولين كسي كه بعد از شما در رفسنجان ترمينال زد چه كسي بود؟
نمي شود گفت اول چه كسي بود بعد كي انجام داد. همزمان با من، آقاي شهرياري هم كارهايي انجام داده بودند. آقاي شهرياري در منطقه سعدي اين كار را انجام مي دادند منتهي نه براي عموم. يك سري باغ در دستشان بود که هم باغ را مديريت مي كردند هم محصول را مي چيدند و مي آوردند پوست مي گرفتند.

 هنوز شما كار خدماتي ضبط را براي ديگران انجام مي دهيد؟
بسيار جزئي. محصول خودم و چند نفر از مشتريان قديمي كه نمي توانم به آنها نه بگویم؛ چون به اين مشتري هايم توصيه كردم كه خط توليد نسازند.
 چرا؟
این پراکندگی خیلی هزینه بر است. اگر امروزه بخواهید یک ترمینال ضبط پسته بسازید 1 میلیارد پول نیاز داريد. بر اساس هزینه ای که می کنید مقرون به صرفه نیست. قبلاً سطح زندگی مردم پایین تر بود. تازه باغدار شده بودند و هرکدام جزء فرهنگ و كلاس اجتماعی شان بود که بگویند من هم چرخ پوست کنی دارم. در زمان قدیم کارها خانوادگی انجام می شد؛ اما الان وضعیت زندگی شان تغییر کرده و کارشان را خانوادگی انجام
 نمی دهند.
  به نظر می رسد شما بیشتر روی مکانیزاسیون تمرکز کردید. آیا در توسعه باغ هم فعالیتی داشتید؟
بله مکانیزاسیون بخشی بود که تمرکز کردم. البته باغات پدرم را تا زنده بود لااقل به دو برابر رساندم. بعد از ایشان خودم یک مزرعه ای در هرات یزد گرفتم،  باغریزی کردم و 50 تا 60 هکتار باغ درست کردم.
  بچه های شما به این کار علاقه دارند؟
من 4 فرزند دارم که 1 پسر و 3 دختر هستند. 3 فرزندم اقتصاد خوانده اند. 2 تا از بچه هایم در خارج از کشور زندگی می کنند و دو تای دیگر در ایران هستند. امیدوارم که علاقه نداشته باشند. من نمی خواهم آلوده این کار شوند. کشاورزی آنقدر به ذلت افتاده که صرف نمی کند. زمینهایمان فقیر است. هزینه ها بالا رفته است. تمام چیزهایی که برای زمین می خریم با دلار آزاد است. حداقل 50 تا 60 درصد کار باغات با کارگر انجام می شود. باغات هم  مکانیزه نیست و اکثر کارهای کود دهی، هرس، وجین و برداشت محصول به دست کارگر انجام می شود و باغداران منابع مطمئن و کافی برای اصلاح خاک و تغذیه و دفع آفات در اختیار ندارند .
اطلاعات باید توسط وزارت کشاورزی به کشاورز داده شود تا کشاورز مستاصل نشود. در هرات کشاورزان چون اطلاعات نداشتند در چند سال درختان مختلف از بادام و انار و پسته کاشتند که بعلت نا مناسب بودن شرایط وعدم باروری، به کاشت زردآلو روی آورده اند. این آزمایشی است که وزارت کشاورزی باید انجام دهد و اطلاعات را در مناطق مختلف به کشاورز عرضه کند. نه اینکه کشاورز این تجربیات را خودش انجام دهد. برای کشاورز هزینه بر است. یعنی هزاران بار تجربه می شود و هزاران بار هزینه می شود و هزاران بار سرمایه را از دست می دهیم.
 با این اوصاف آینده پسته ایران را چگونه می بینید؟
کسانی که در جاهای مرغوب آب و زمین دارند و در هر هکتار بالای یک و نیم تن برداشت دارند باقی می مانند. بقیه هم به اجبار حذف خواهند شد. در سا ل گذشته هزینه های جاری هر هکتار باغ مثمر از 8 میلیون تومان تجاوز کرد. این بدون محاسبه استهلاک آب و باغ و سرمایه گذاری اولیه است یعنی کسانی که کمتر از یک تن در هکتار عملکرد دارند سودی عایدشان نمی شود .