دغدغههاي امروز و ديروز تجارت پسته ايران

  ماهنامه شماره 45 - اسفند 98 و فروردین 99

به گفته فعالان پسته کشور اوضاع تجارت پسته در چندماه ابتدايي سال تجاري 98 روند مثبتي نداشته و عوامل متعددي اين موضوع را تحتالشعاع خود قرار دادهاست. از اين روي با محمدحسن شمسفرد رئيس اتحاديه صادرکنندگان خشکبار ايران به عنوان فردي آشنا با مسائل به گفتوگو نشستيم تا زواياي پيدا و پنهان را روشن نمايد. به همين جهت از ماهيت دغدغههاي امروز و ديروز تجارت پسته پرسيديم. شمسفرد از تجار نامدار کشور است که 65 سال در کار تجارت بوده و در سالهاي اول کشمش و ساير اقلام صادراتي را کار ميکرده و بيش از چهل سال است که پسته را هم صادر کرده، از زماني که پسته کيلويي 4، 5 تومان بودهاست!

  آقاي شمسفرد! يک تصوير از مشکلات ديروز و امروز  تجارت پسته کشور ارائه ميدهيد؟

شما مي‌دانيد که ما در گذشته گرفتار آفلاتوکسين بوديم. شايد بيست سال گرفتار اين موضوع بوديم. اروپايي‌ها و خصوصاً آمريکايي‌ها اين موضوع را عَلَم کرده‌بودند که پسته ايران همه‌اش آفلاتوکسين دارد و نخريد. ما هم استقامت کرديم، هيأت‌هايي را از اتحاديه اروپا خواستيم، آمدند و رفتند باغ‌هاي پسته را ديدند، ترمينال‌ها را به آنها نشان داديم. يک دستوراتي دادند و در کرمان و رفسنجان به اين دستورات عمل شد. باز دو مرتبه سال بعد تقاضا کرديم و يک هيئت ديگر آمدند و بازديد کردند و سال‌به‌سال بهتر شد تا اينکه الان تقريباً اين مسئله رفع شده‌است. الان پسته آلوده به آفلاتوکسين کمتر داريم. پسته‌هايي که اينجا آزمايش مي‌شود، وقتي به اروپا مي‌رود آنجا هم آزمايش مي‌شود. آمار مردودي پسته‌مان خيلي‌خيلي کم شده‌است. اين دغدغة سال‌هاي سال بود که الان تقريباً رفع شده‌است.

 جديداً، اين تحريم‌ها پدر ما را درآورده‌است. امروز هر کسي مي‌خواهد جنسي را به يک کشوري بفروشد بايستي پولش را برگرداند و کالا بخرد و دومرتبه صادرکند. مشکلاتي است که خيلي باعث دردسر صادراتي‌ها شده و از هر کسي هم بر نمي‌آيد که بتواند اين کارها را انجام دهد. خيلي‌ها هم متضرر شدند و کار را رها کردند و رفتند. در اينجا هم که بانک مرکزي ماشاالله خودش يک تحريم داخلي براي ما درست کرده، مثل همين پيمان‌هاي ارزي و ماليات. جلسات زيادي در اين زمينه برگزار کرديم. مي‌گويند ما به خشکباري‌ها خيلي امتياز داديم، راست هم مي‌گويند! نسبت به صادرکننده‌هاي ديگر ما توانستيم امتيازات بيشتري از بانک مرکزي بگيريم که صادرات‌مان را انجام دهيم، اما باز کافي نيست. تحريم‌ها سنگين‌تر از امتيازاتي است که ما از ايشان مي‌گيريم. نمي‌شود کار کرد. صادرات سخت است، آن هم با وجود رقيب ابرقدرت آمريکايي که ما داريم. فکر مي‌کنم محصولش امسال دو برابر محصول ما باشد.

 اينکه فرموديد بحث تعهد ارزي بود. آن تحريمي که از خارج و از سمت آمريکا به ما اعمال شده آيا اثري داشته؟

خيلي زياد! با اينکه مي‌رويم در خارج حساب باز مي‌کنيم، حساب ما را مي‌بندند. آنجا هم که نمي‌توانيم بگوييم مستقيم پول بفرستيد به تهران، اصلاً براي خريداران پسته اين امکان وجود ندارد.

الان از همه مشکل‌تر اين تحريم‌ها است. باور کنيد اگر تحريم بانک‌ها را برندارند، ما فلج مي‌شويم. امروز شايد هر صادرکننده در سه، چهار کشور حساب باز کرده، اما بعد از دو، سه ماه گفتند حساب‌تان را مي‌بنديم و نمي‌توانيم با شما کار کنيم. خُب چه کار کنيم؟! با اين همه گرفتاري تازه بايستي جواب بانک مرکزي را بدهيم که چرا دير شد، چرا زود شد، چرا پول نياورديد!

 حاج آقا! آيا دغدغه ديگري هم وجود دارد؟

امسال عرضه باغدارها هم خيلي کم بوده‌است. يکي از دلايل کاهش عرضه باغدارها، بورس بود. ما معتقد هستيم که پسته را نمي‌توان به بورس بُرد. پسته انواع مختلف و سايزهاي مختلف دارد؛ يعني ارقام اکبري، فندقي، کله‌قوچي و احمدآقايي و ساير ارقام در سايزهاي مختلف 20-18 تا 32-30 عرضه مي‌شود، بنابراين مشکل است که پسته را به بورس ببريم. يک عيب ديگر بورس اينکه ممکن است من صد کيسه پسته اکبري بخواهم و بروم در بورس بخرم، اما موقع تحويل ببينم يک چيز ديگري است و با نمونه تفاوت دارد.

از طرف ديگر، خدا انشاالله وکلاي کرمان و رفسنجان را حفظ کند! اول سالي گفتند پسته‌هايتان را نفروشيد و قيمتش بالا مي‌رود، باغداران هم نفروختند. ما در ماه‌هاي آبان و آذر حداکثر پسته را مي‌توانيم صادر کنيم که اين هميشه اتفاق افتاده بود. اما امسال ما در آبان توانستيم 15 هزار تن صادر کنيم. سال پيش در آبان حدود 37 هزار تن صادرات پسته داشتيم. يک سري مشکلات از اين جنس هم داريم که داخلي است. گفتند پسته‌تان را نفروشيد، باغدارها نفروختند، آمريکايي‌ها راه افتادند براي فروش و زرنگي کردند و کلاه سر ماها گذاشتند. به اين شکل که آمريکا کمي قيمتش را بالا برد، باغداران اينجا هم گفتند چون قيمت را برده بالا چنين مي‌شود و چنان مي‌شود و نفروختند و نگه داشتند.

من فکر مي‌کنم امسال 170 هزار تن ديگر از پسته‌ها مانده باشد و نمي‌شود تا آخر سال اين جنس‌ها را صادر کرد؛ يعني تا آخر سالي که محصول جديد مي‌آيد، تا آخر مرداد و شهريور، اين محصول رد نخواهد شد، چون آمريکا هم محصول زيادي دارد. آمريکا دارد تندتند مي‌فروشد و مي‌رود و به اين حرف‌ها توجهي ندارد. ما مشکل داخلي هم داريم و بورس هم باغدار را ترغيب به نفروختن مي‌کند.

 شايد باغدارها فکر ميکنند که قرار است قيمت دلار هم بالا برود. شما اين موضوع را چطور ارزيابي ميکنيد؟

چرا برود بالا؟! اين تبليغات است. ما گول همين تبليغات را مي‌خوريم و از کار و زندگي مي‌اُفتيم. اگر دلار بالا برود باغدار خردخرد مي فروشد و ضرر نمي‌کند. اگر باغدار پسته اش را نگه دارد براي آخر سال و در آخر سال هم پسته اش را نخرند، بايد دو تا بزند توي سر خودش که چرا پسته‌ام مانده! ما يک رقيب سرسخت در بازار جهاني داريم، هر روز بايد در تلاش فروش محصول‌مان باشيم. يک جلسه هم با هيئت مديره انجمن داشتيم که آنها هم از اينکه پسته مانده ناراحت بودند. آنها هم معتقدند که بورس و جرياناتي که عرض کردم باعث شده که پسته رَد نشود.

 شما به عنوان تاجر باسابقه خشکبار ايران فکر ميکنيد براي اين مشکلات چه راه حلي ميشود پيشنهاد داد و نهايتاً چه بايد بکنيم؟

ما بايد هر روز در بازار باشيم و هر روز معامله انجام دهيم. وقتي فروش ما دچار وقفه شود، مشتري خارجي ما نمي‌ايستد تا ببيند ما در ماه بعد چه کار مي‌کنيم؛ فوري خريدش را از آمريکايي‌ها مي‌کند.

اگر مشتري بخواهد ماه بعد خريد کند، چون ماه قبل از ما نخريده نمي‌آيد از ما دو برابر بخرد. اين است که پسته ما مي‌ماند، بنابراين بايد هر روز در بازار و با قيمت روز بازار حضور داشته باشيم. اين بهترين راهش است که کالا هميشه در جريان باشد و صادر شود.

 ممکن است کشاورزي پيدا شود و بگويد من پستهام را امسال نميفروشم، پسته خراب نميشود، نگه ميدارم، پول ريال اُفت ارزش دارد و به دردم نميخورد. سال آينده ميفروشم. شما چه جوابي داريد به اين آدم بدهيد؟

باغداران پسته سه دسته‌اند، دسته اول قبل از اينکه محصول بيايد محصولش را مي‌فروشد و به دلال‌ها پيش‌فروش مي‌کند. يکي ديگر، کمي وضع ماليش بهتر است و مي‌گذارد تا محصول بيايد، اصلاً نمي‌فروشد و محصول هم که آمد نگاه مي‌کند که به چه قيمتي مي‌خرند و در موعد يک ماهه با قيمت بهتر مي‌فروشد. يک طايفه ديگر داريم که خدا انشاالله حفظشان کند، پولدار هستند. اين طايفه پولدارها عين خيالشان نيست که ضرر کنند يا نفع کنند؛ تا شب عيد اصلاً نمي‌فروشند و شما هر چه هم برويد دنبالشان، اينها پسته را مي‌برند انبار و تا شب عيد نگه مي‌دارند. يکي، دو سال برايشان خوب بوده و دو سال هم اگر ضررکردند مي‌گويند اشکال ندارد. اينها عقيده‌هاي مختلفي دارند در نگه داشتن و در فروش محصول.

اما آنچه مهم است اين است که اگر سال آينده رفسنجان پسته زياد باشد، آمريکا هم که قطعاً سال آورشان است، اين افزايش محصول و مانده انبار انتقالي به سال آينده صددرصد باعث اُفت قيمت مي‌شود. ما صادراتي‌ها مي‌خواهيم براي سال آينده چيزي از محصول‌مان نماند. يک دسته از باغدارها فکر مي‌کنند که ممکن است و احتمال دارد همه‌اش صادراتي‌ها سود ببرند! من بارها گفته‌ام که دو نفر از باغداران بيايند و صادراتي شوند. کار نکنند، همه کارهايتان را بنده انجام مي‌دهم، تا ببينيد صادرات چه زحمتي دارد. حکايت ما صادراتي‌ها مثل اين شده که گربه يک بچه‌اي که به دنيا مي‌آورد و مي‌خواهد از آن حفاظت کند، آن را به دندان مي‌گيرد و از اينطرف مي‌برد به جاي ديگر و خانه ديگر تا يک جاي اَمن پيدا کند. فرد صادراتي وقتي پسته را به دندان بگيرد، به اين کشور و آن کشور ببرد تا يک جاي اَمن و محفوظ نگه دارد تا بفروشد، تازه بعد بايد با پولش هم همين کار را بکند و اينقدر اين‌طرف و آن‌طرف ببرد تا بتواند به ايران انتقال دهد تا اينجا جوابگوي بانک مرکزي باشد!

 مشکلات زياد است و هر کسي مشکلاتي دارد. باغدارها مي‌گويند ما مشکل آب داريم، مشکل گاز داريم، مشکل برق داريم، مشکل کود داريم، همة اينها درست است و ما همه اينها را هم قبول داريم. مشکلات از اين دست، داخلي هستند و باغدار بايستي با وزارت جهاد کشاورزي حل کند.

 اما ما صادراتي‌ها مشکلاتمان هم داخلي و هم خارجي است. اگر يک فشار ديگري آمريکايي‌ها بياورند و همه مسيرهاي ما را متوجه شوند و جاهايي که حساب‌هاي ما باز است آنها را هم ببندند، کاملاً قفل مي‌شويم و ديگر هيچ کار نمي‌شود کرد.

 چرا دولت گوشش به اين حرفها بدهکار نيست؟ در اين شرايط چهکار بايد کرد؟

ما يک‌سال است که با بانک مرکزي درگير هستيم. بزرگترين اشتباهي که دولت کرد اين بود که شهريور پارسال اعلام کردند که مي‌خواهند پيمان ارزي بگذارند و مردم کمي سر و صدايشان درآمد. ماه آبان بود که به سران سه قوه اجازه دادند که شما دخالت کنيد و برويد تکليف بانک مرکزي را روشن کنيد. آنها هم آمدند با آقاي همتي صحبت کردند و گفتند تو مختاري، تو اقتصادداني و هر جوري که مي‌داني عمل کن! آقاي همتي هم فوري روز بعد از آن برگشت و گفت هر چه صادرات خشکبار از اول سال داشتيم بايستي پيمانش را بياوريد واريز کنيد. ما همه سر و صدايمان درآمد و گفتيم اين شش ماهه اول سال که شما نگفته بوديد پيمان ارزي برقرار است؛ هر کسي هر کالايي داشته صادر کرده و پولش را مثل سال‌هاي قبل آورده و به واردکننده‌هايي که مي‌خواستند جنس بياورند فروختند. ظرف شش ماه سه دفعه اين عمل تکرار شده و الان دلاري ندارد که بخواهد به شما بدهد؛ اين دلاري که شما مي‌گوييد سه دفعه آمده به کشور و رفته؛ جاي دوري هم نرفته، همه اش را اين واردکننده‌هايي که شما به آنها ارز نمي‌داديد خريدند و رفتند کالا وارد کردند و در اين مملکت اين جريان است؛ حريف نشديم که نشديم. بالاخره گفتند به شما تخفيف مي‌دهيم و به جاي صد در صد، هفتاد درصد از ارزتان را بياوريد. گفتيم شما بگوييد سي درصد بياور، وقتي نيست از کجا بياورد؟! گفتيم اين کاري که شما مي‌کنيد فقط بازار قاچاق را راه مي‌اندازيد؛ يعني آن کارت‌هاي يک‌بارمصرف راه مي‌افتد. وقتي بانک مرکزي بنده را موظف مي‌کند که ارز اين شش ماه را بياورم و بدهم، من ناچارم جنسم را به کساني که کارت يک‌بار مصرف دارند بدهم و به نام آنها صادر شود.

ديديد پارسال چقدر پسته با کارت‌هاي يکبار مصرف صادر شد. هر چه گفتيم آنها خيال مي‌کردند ما به نفع خودمان داريم حرف مي‌زنيم.

صادرکننده‌ها پولشان را نمي‌برند در اروپا نگه دارند؛ اگر بخواهند پولشان را آنجا نگه‌دارند يک تا دو درصد سود از بانک مي‌گيرند، اينجا بيست درصد به او سود مي‌دهند و خيلي هم بانک‌ها تعظيم و تکريم‌شان مي‌کنند، چرا صادرکننده بايد بخواهد پولش را آنجا نگه دارد؟!

اصلاً بايد پول باغدار را بدهد. پول کشاورز را بايد بدهد، نمي‌تواند که برود دلارش را آن‌طرف بگذارد.

هر کدام اين موارد را ما با اينها صحبت مي‌کنيم و چانه مي‌زنيم مغزمان درد مي‌گيرد. پنج، شش نفر مي‌نشينند آنجا که جوابگوي آدم هستند که نهايتاً کار خودشان را مي‌کنند.

 آينده نزديک ما را در تجارت پسته چگونه پيشبيني ميکنيد؟

باغدارها، فراوري کننده‌ها و صادرکننده‌ها بايستي بنشينند و با همديگر حرف بزنند، حرف يکديگر را گوش کنند و فکر نکنند من صادرکننده وقتي يک نظريه‌اي مي‌دهم فقط و فقط براي منفعت جيب خودم است. هر وقت اين فکر را بکنند، عقبيم! من هم بايد فکر کنم که اين آقاي باغدار اينقدر زحمت کشيده، يک سال است پاي اين درخت خوابيده، يک سال پسته دارد و يک سال ندارد، هزينه کرده و بگويم اينقدر هم بايستي حتماً سود ببرد.

بعضي‌ها قيمت باغ را هم محاسبه مي‌کنند. اگر اينطور باشد پس يک صادرکننده هم انبار دارد، دستگاه دارد و بايد اين هزينه‌ها را بکشد روي قيمت پسته. زمين پسته، باغ پسته و آب پسته از آن سالي که من خبر دارم تا به امسال هميشه خودش هزينه خودش را درآورده؛ يعني قيمت زمين ترقي کرده. پس در نتيجه بايد هزينه را در نظر گرفت و سود را هم به حساب آورد و اين‌طور مشکل حل مي‌شود. البته بعضي‌ها سال‌ها به طرز ديگري فکر مي‌کردند، الحمدلله نسبت به بيست سال پيش خيلي فرق کرده‌است.

 من جايي شنيدم که اگر ما در بازار جهاني خيلي زير قيمت آمريکاييها بدهيم ممکن است آمريکاييها احساس کنند ما مزاحمشان هستيم و ما را از بازار حذف کنند. اين درست است؟

نه! اولاً آنها نمي‌توانند ما را حذف کنند، اگر مي‌توانستند تا حالا کرده بودند. خيلي سعي کردند که اين کار را بکنند، ما بوديم و هستيم و ما هم هيچ وقت نمي‌خواهيم زير قيمت آمريکايي‌ها بفروشيم. قيمت خودمان را حفظ مي‌کنيم. آنها هم هرگز موفق نمي‌شوند که بتوانند. البته مي‌توانند ما را يک کم در گوشه و کنار نگه دارند و مال خودشان را بفروشند، چون محصولي را که آنها از هر هکتار برداشت مي‌کنند سه برابر محصولي است که ما برداشت مي‌کنيم، پس در نتيجه آنها مي‌توانند يک سوم قيمت ما بفروشند. آنها مي‌تواند به اين طريق ما را ورشکست کنند، اما عاقل هستند و دنبال سود و پول بيشتر هستند و زير قيمت ما نمي‌دهند. نه درست نيست، نمي‌توانند کاري بکنند.

 اگر در پاياني صحبتي داريد بفرمائيد.

من فقط دلم مي‌خواهد که باغدار و صادرکننده در کنار يکديگر بنشينند و صحبت کنند. انشاالله که انجمن پسته بتواند اين کارها را بکند و کانالي بين صادرکننده و باغدار باز کند تا بتوانيم بنشينيم و صحبت‌هايي داشته‌باشيم.

اگر ما کلاً صادر نکنيم و مثلاً دويست هزار تن پسته در داخل داشته باشيم، قرار است قيمت ما به کيلويي بيست تومان برسد که براي باغدار ضرر دارد. پسته يک چيزي نيست که مثل نان باشد و من هر روز محتاجش باشم و بخرم. پسته يک خوراک تفنني است. به جز کرمان و رفسنجان که هر روز نقل و نبات و در جيب مردم است، تهراني‌ها ممکن است در ماه يک دانه پسته را نخورند و بگذارند براي همان زمان‌هايي که عيد است. ما سال‌ها است که حساب کرديم، کل مصرف پسته ايران در اعياد و مراسم‌هاي خاص 20 هزار تن است. 200 هزار تن را مي‌خواهيد چه کار کنيد؟! بايستي بريزيم توي چرخ‌ها و دور خيابان‌ها بگوييم آي پسته! آي پسته! جنسي که صادراتي است، مصرف داخلي ندارد.